مدیر مدرسه، (The School Principal) داستان آموزگاری است که از شغل معلّمی خسته شده است و میخواهد برای کسب درآمد بیشتر با رشوه و روشهای فاسد مدیر مدسهای دیگر شود. او در نهایت مدیر مدرسهای با حدود دویست و پنجاه شاگرد و هفت معلّم و یک ناظم میشود و ناگهان خودش را در میان درگیریهای این آدمها پیدا میکند.
معرفی و دانلود رایگان کتاب
مدیر مدرسه
The School Principal
نویسنده:
جلال آل احمد
درباره کتاب مدیر مدرسه نوشته ی جلال آل احمد:
مدیر مدرسه، (The School Principal) داستان آموزگاری است که از شغل معلّمی خسته شده است و میخواهد برای کسب درآمد بیشتر با رشوه و روشهای فاسد مدیر مدسهای دیگر شود. او در نهایت مدیر مدرسهای با حدود دویست و پنجاه شاگرد و هفت معلّم و یک ناظم میشود و ناگهان خودش را در میان درگیریهای این آدمها پیدا میکند.
او در بخشی از کتاب میگوید: «مزخرفاتی هم خوانده بودم در باب اینکه سن معلم و شاگرد نباید زیاد از هم دور باشد و فاصلهی دو نسل در میان و مردان دیروز و فرزندان فردا و از این اباطیل… سرم هم به کار خودم گرم بود. در دفتر را میبستم و در گرمای بخاری دولت قلم صدتا یک غاز میزدم.»
نقد کتاب مدیر مدرسه نوشته ی جلال آل احمد:
داستان مدیر مدرسه، نوشتهی جلال آل احمد در سال ۱۳۳۷، نقد نظام آموزشی ایران پیش از انقلاب است. آل احمد در این کتاب به همهی موضوعات دولتی اشاره میکند. او موضوع رشوهگیری و رشوهدهی در ادارات و قدرت پول در تصمیمگیریهای دولتی در زمان حکومت شاهنشاهی، دههی ۴۰ و ۵۰ شمسی را به تصویر میکشد. او در میانههای داستان، نقدی جدی به زاهدنماها و جانماز آبکشها میکند و بعد از امتیاز اتباع خارجی انتقاد میکند. در بخشی از کتاب، داستان محله را روایت میکند که تنها به خاطر زندگی کردن یک آمریکایی در آن به شدت آباد میشود و جلال این اتفاق را نادرست میداند.
تکنیک جلال آل احمد در داستان نویسی منحصر به فرد است. او در داستانهایش طرحی منسجم دارد. طرح منسجم داستان باعث میشود که خواندن این کتاب برای شما حوصله سربر نباشد و روایت خطی کتاب پر از فراز و نشیب هایی باشد که نقاط اوج داستان را به هم مرتبط میکند.
شخصیت پردازی جلال آل احمد بسیار گیرا است، زیرا جلال در واقع از نزدیک با شخصیتهای کتابش در ارتباط بوده است و آنها را به معنی واقعی کلمه، لمس کرده است. جلال چنان به شخصیت مدیر مدرسه پرداخته است که خواننده از همان سطرهای ابتدایی کتاب میفهمد که این آدم از شرایط اجتماع سرخورده و ناامید شده است و حتی تلاشهای او برای بهبود این وضعیت کافی نیستند.
نکتهی جالبی که در شخصیتپردازی جلال آل احمد وجود دارد این است که هیچکدام از شخصیتهایش اسم ندارند. همهی آنها با شغلشان شناخته میشوند؛ فراش اول، فراش جدید، معلم کلاس اول و …
نمونهی غربی این سبک شخصیتپردازی در نمایشنامهی «عروسی خون» اثر «فدریکو گارسیا لورکا» وجود دارد. این سبک برای بی اهمیت نشان دادن شخصیتها نیست، بلکه برای تاکید روی شغل یا نقش آنها در داستان است.
فشردهای از داستان مدیر مدرسه نوشته جلال آل احمد:
راوی داستان که از آموزگاری به تنگ آمدهاست، برای آسودگی خود و داشتن درآمد بیشتر و بی دردسر به مدیری دبستان رو میآورد، بیآنکه بداند چه دردسرهایی در پی خواهد داشت. دبستان «شش کلاسه نوبنیاد» ی در «دو طبقه بود و نوساز بود و در دامنهٔ کوه تنها افتاده بود؛ و آفتاب رو بود. یک فرهنگ دوست خر پول، عمارتش را وسط زمین خودش ساخته بود و بیست و پنج ساله در اختیار فرهنگ گذاشته بود که مدرسه اش کنند و رفت و آمد بشود و جادهها کوبیده بشود و این قدر ازین بشودها بشود، تا دل ننه باباها بسوزد و برای اینکه راه بچههاشان را کوتاه بکنند، بیایند همان اطراف مدرسه را بخرند و خانه بسازند و زمین یارو از متری یک عباسی بشود صد تومان».
مدیر که خود را هیچکاره میداند و آمده تا گوشهای آرام در دفترش از گچ خوردن و بیهودگی کار آموزگاری خود را برهاند، با دشواری سرپرستی «یک ناظم و هفت تا معلم و دویست و سی و پنج تا شاگرد» روبرو میشود. پس همه توان خود را به کار میگیرد تا کمبودها و نارساییها را به گونهای سروسامان دهد. از آنجا که فرهنگ (آموزش و پرورش) همکاری اندکی میکند، دلسوزانه از پدر و مادرها و همسایهها و مردم آن کوی و برزن کمک خواسته میشود. برای فرونشاندن آشوبها و درگیریهای پیش آمده، کدخدا منشی شیوه مناسبی شناخته میشود. یکی از آموزگارها سر از زندان درمیآورد، دیگری از بیمارستان. بی شرمی آموزگاری که به یکی از شاگردان عکسهای لختی زنی را میدهد تا با آن کاردستی درست کند.
دست آخر، مدیر به دنبال دادخواستی به دادگستری فراخوانده میشود. با آنکه گویا دادخواست پیگیری نمیشود، مدیر درخواست کناره گیریش را روی همان برگهای نشاندار دادگستری مینویسد و برای دوست پخمهای که تازگی سرپرست فرهنگ (آموزش و پرورش) شده، میفرستد.
در بخشی از کتاب مدیر مدرسه میخوانیم
همهی جیره خورهای اداره بو برده بودند که مدیرم و لابد آنقدر ساده لوح بودند که فکر کنند روزی گذارشان به مدرسهی ما بیافتد. همان روز فهمیدم که از هر سه نفرشان یک نصف حقوقش را پیش خور کرده یا مساعده گرفته، یا قالی و سماور قسطی خریده و سفتهای داشته که باید از حقوقش کم بگذارند. حسابدار قبلی هم که زده بود به چاک و حسابها درهم شده بود. علم صراطی بود. دنبال سفتهها میگشتند؛ به حسابدار قبلی فحش میدادند؛ التماس مسکردند که این ماه را ندیده بگیرید و همهی حق و حسابدان شده بودند و یکی که زودتر از نوبت پولش را میگرفت صدای همه در میآمد. آن روز رعایت ادب چنان کلافهام کرد که پیه دو سه روز تاخیر حقوق را به تنم مالیدم. اما بدی کار این بود که در لیست حقوق مدرسه، بزرگترین رقم مال من بود. درست مثل بزرگترین گناه در نامهی اعمال. دوبرابر فراش جدیدمان حقوق میگرفتم. از دیدن رقمهای مردنی حقوق دیگران چنان خجالت کشیدم که انگار مال آن ها را دزدیده بودم. دو ساعت تمام قدم زدم و همه را برخود مقدم داشتم. شاید کفارهای داده باشم.
در تمام آن دو ساعت، حتی در بار این فکر نیافتادم که آخر، آنهای دیگر ثلث سابقهی تو را هم ندارند و نصف ورق پارههایی را که لوله کردهای و نمیدانی در کدام پستوی زندگیات تپاندهای! این جور فلسفه بافیها را حالا برای خودم میکنم. آن روز فقط این را احساس میکردم که وقتی دیگران آنقدر ناچیز حقوق میگیرند، جیرهخور گمنام دولت هم که باشی نمیتوانی خودت را مسئول ندانی. این بود که نمیتوانستم خودم را راضی کنم. تازه خلوت که شد و ده پانزده تا امضا که کردم، صندوقدار چشمش به من افتاد و با یک دنیا معذرت ششصد تومان پول دزدی را گذاشت کف دستم… مرده شور!
بریدههایی از متن کتاب مدیر مدرسه نوشته جلال آل احمد:
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- پسورد تمامی فایل ها www.bibliofile.ir است.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- در صورتی که این فایل دارای حق کپی رایت و یا خلاف قانون می باشد ، لطفا به ما اطلاع رسانی کنید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.