معرفی و دانلود کتاب
داستان های زنان
یا
قصه های پنج دنیا
نویسنده:
جلال آل احمد
درباره کتاب داستان های زنان یا قصه های پنج دنیا از جلال آل احمد:
داستان های زنان (قصه های پنج دنیا) ، نخست با هشت موضوع، در مجموعهای با عنوان «قصه های پنج دنیا»، زیر نظر «شمس آلاحمد»، برادر مرحوم جلال آلاحمد، گردآوری شده است. عبارات و جملات این رمان کوچک و جذاب، مبین زبانی ساده و عامه پسند است که سلسله وار به صورت مجموعه ای از زبان و بیان خاطرات زنان عموما فقیر و بی بضاعت جامعه ایران قدیم درآمده است.
شاید برای برخی از زنان خواندن این رمان امری ناخوشایند تلقی گردد چرا که خصیصه «حجب» و «آزرم» به آنان این چنین می نمایاند که دلیل آن همه سرهم بندی کردن و استعمال محاورات زنانه! آن هم توسط یک نویسنده مرد، از چه مایه ای ریشه گرفته، و چگونه است که مرحوم آلاحمد احیانا با گوشی شنوا پای درد دلهای آنان می نشسته است، و یا از نقل قول دیگران در امر نوشتن این رمان بهره می برده است.
لیکن اگر چنانچه از «درد دل» کردنها و شکوه های این قبیل قهرمانان، کاسه صبر چشمانمان لبریز نگردد به خوبی درخواهیم یافت که نویسنده با نگرشی بس عمیق و امعان نظری بس شگفت، از ظلم و ستم حاکم بر جامعه زمان خویش در مورد زنان، چه در گذشته و چه در زمان خود، حق مطلب را به خوبی ادا نموده است.
در بدو امر ممکن است در این رمان کوتاه به عباراتی عامیانه و باصطلاح «مبتذل» برخورد نماییم، لکن این قبیل جملات و بعضا کلمات نیشدار و بیاساس! که عموما از حلقوم زنان ناآگاه برمیآید ذهن ما را به سوی مبادی رفتارهای نادرست جامعه زنان قدیم سوق میدهد.
هدف جلال آل احمد از نوشتن کتاب داستان های زنان (قصه های پنج دنیا)
میتوان گفت هدف عمده مرحوم جلال آلاحمد در راستای نگارش این مجموعه در دو عامل زیر خلاصه میگردد:
۱ـ معرفی و شناساندن هویت زنانی که به ناچار در اثر فقر اجتماعی و ظلم و بیعدالتی و احیانا در اثر ندانم کاریهای شخص خویش، قربانی زرق و برقها و حتی پیش پا افتاده ترین مسائل یک زندگی نسبتا سادهای می شدند که در حکم ارمغان و سوغات فرنگ برای آنان به شمار میرفت.
۲ـ آشنایی با زنانی که قربانی جهالت «فرهنگ خودی» گشته اند و لذا بر اساس تقلید کورکورانه از یک سری مظاهر ناخوشایند، خود مبادرت به تحقیر شخصیت خویشتن می نمودند. چه در جامعه ای که بالفرض درس خواندن برای دختران جرمی نابخشودنی تلقی می گردید بسیاری از آنان از روی ناآگاهی به دام سخنان رنگین مصلحت اندیشان دچار می گشتند.
داستان های موجود در کتاب داستان های زنان از جلال آل احمد :
داستاه ها: – گنج – بچه مردم – لاک صورتی – گناه – سمنو پزان – خانم نزهت الدوله – زن زیادی – شوهر آمریکایی
درباره ی جلال آل احمد ، نویسنده ی کتاب داستان های زنان:
جلالالدین سادات آلاحمد، معروف به جلال آلاحمد، فرزند سیداحمد حسینی طالقانی در محله سیدنصرالدین از محلههای قدیمی شهر تهران به دنیا آمد. او در سال ۱۳۰۲ پس از هفت دختر متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسر خانواده بود. پدرش در کسوت روحانیت بود و از این رو جلال دوران کودکی را در محیطی مذهبی گذراند. تمام سعی پدر این بود که از جلال، برای مسجد و منبرش جانشینی بپرورد.
جلال پس از اتمام دوره دبستان، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد، اما پدر که تحصیل فرزند را در مدارس دولتی نمیپسندید و پیشبینی میکرد که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف میکند، با او مخالفت کرد: «دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم که: « برو بازار کار کن» تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. »
پس از ختم تحصیل دبیرستانی، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمد تقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، البته او خود به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد و جلال به ایران بازگشت.
پس از بازگشت از سفر، آثار شک و تردید و بیاعتقادی به مذهب در او مشاهده میشود که بازتابهای منفی خانواده را به دنبال داشت.
آلاحمد در سال ۱۳۲۳ به حزب توده ایران پیوست و عملاً از تفکرات مذهبی دست شست. دوران پر حرارت بلوغ که شک و تردید لازمه آن دوره از زندگی بود، اوجگیری حرکتهای چپ گرایانه حزب توده ایران و توجه جوانان پرشور آن زمان به شعارهای تند وانقلابی آن حزب و درگیری جنگ جهانی دوم عواملی بودند که باعث تغییر مسیر فکری آن احد شدند.
در سال ۱۳۲۴ با چاپ داستان «زیارت» در مجله سخن به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال، این داستان در کنار چند داستان کوتاه دیگر در مجموعه «دید و بازدید» به چاپ رسید.
آلاحمد که از دانشسرای عالی در رشته ادبیات فارسی فارغ التحصیل شده بود، او تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن دوری جست و به قول خودش «از آن بیماری (دکتر شدن) شفا یافت.»
در سال ۱۳۲۶ به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در همان سال، به رهبری خلیل ملکی و ۱۰ تن دیگر از حزب توده جدا شد. آنها از رهبری حزب و مشی آن انتقاد میکردند و نمیتوانستند بپذیرند که یک حزب ایرانی، آلت دست کشور بیگانه باشد. در این سال با همراهی گروهی از همفکرانش طرح استعفای دسته جمعی خود را نوشتند. نزدیک به بیست سال بعد از این رویداد تحول فکری بزرگ آل احمد پس از سفر حج اتفاق افتاد و او بار دیگر و این بار بدون تقلید و با دانشی عمیق به اسلام گروید.
در سال ۱۳۲۶ کتاب «از رنجی که میبریم» چاپ شد که مجموعه ۱۰ قصه کوتاه بود و در سال بعد «سه تار» به چاپ رسید. پس از این سالها آلاحمد به ترجمه روی آورد. در این دوره، به ترجمه آثار «ژید» و «کامو»، «سارتر» و «داستایوسکی» پرداخت و در همین دوره با دکتر سیمین دانشور ازدواج کرد. «زن زیادی» نیز به این سال تعلق دارد.
در طی سالهای ۱۳۳۳ و ۱۳۳۴ «اورازان»، «تات نشینهای بلوک زهرا»، «هفت مقاله» و ترجمه مائدههای زمینی را منتشر کرد و در سال ۱۳۳۷ «مدیر مدرسه» «سرگذشت کندوها» را به چاپ سپرد. دو سال بعد «جزیره خارک – در یتیم خلیج» را چاپ کرد. سپس از سال ۴۰ تا ۴۳ «نون و القلم»، «سه مقاله دیگر»، «کارنامه سه ساله»، «غرب زدگی» «سفر روس»، «سنگی بر گوری» را نوشت و در سال ۴۵ «خسی در میقات» را چاپ کرد و هم «کرگدن» نمایشنامهای از اوژان یونسکورا. «در خدمت و خیانت روشنفکران» و «نفرین زمین» و ترجمه «عبور از خط» از آخرین آثار اوست. این میان کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران از طرف حکومت پهلوی ممنوع الچاپ شد و جلال در دوران حیات خودش چاپ دوباره و توزیع درست این کتاب را ندید
آلاحمد در صحنه مطبوعات نیز حضور فعالانه مستمری داشت و در این مجلات و روزنامهها فعالیت میکرد.
نکتهای که در زندگی آلاحمد جالب توجه است، زندگی مستمر ادبی او است. اگر حیات ادبی این نویسنده با دیگر نویسندگان همعصرش مقایسه شود این موضوع به خوبی مشخص میشود.
این نویسنده پر توان که همواره به حقیقت میاندیشید و از مصلحت اندیشی میگریخت، در اواخر عمر پر بارش، به کلبهای در میان جنگلهای اسالم کوچ کرد.
جلال آلاحمد، نویسنده توانا و هنرمند دلیر به ناگاه در غروب روز هفدهم شهریور ماه سال ۱۳۴۸ در چهل و شش سالگی به طرز مشکوکی درگذشت.
بخش ها و جملاتی از کتاب داستان های زنان از چلال آل احمد:
ننه جون شما هیچ کدوم یادتون نمیادش . منو تازه دو سه سال بود به خونه شوهر فرستاده بودن . حاج اضغرمو تازه از شیر گرفته بودم و رقیه رو آبستن بودم ….
خاله این طور شروع کرد . یکی از شب های ماه رمضون بود که او به منزل ما امده بود و پس از افطار ، معصومه سلطان ، قلیان کدویی گردن دراز ما را – که شب های روضه ، توی مجلس بسیار تماشایی است – برای او آتش کرده بود ؛ و او در حالی که نی قلیان را زیر لب داشت،این گونه ادامه داد
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- پسورد تمامی فایل ها www.bibliofile.ir است.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- در صورتی که این فایل دارای حق کپی رایت و یا خلاف قانون می باشد ، لطفا به ما اطلاع رسانی کنید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.