نام کتاب:
معرفی و دانلود کتاب ملکوت بهرام صادقی
نویسنده:
بهرام صادقی
معرفی و دانلود کتاب “ملکوت” بهرام صادقی: کابوسی پر از نماد و فلسفه
“ملکوت”، تنها داستان بلند برجایمانده از بهرام صادقی، نویسندهی صاحبسبک و یکی از چهرههای درخشان جریان ادبی “جُنگ اصفهان” است. این اثر که برای اولین بار در سال ۱۳۴۰ منتشر شد، نه تنها آغازگر شیوههای نوین در ادبیات داستانی ایران محسوب میشود، بلکه تا به امروز نیز بحثهای فراوانی را در محافل ادبی برانگیخته است. اگر به دنبال دانلود کتاب ملکوت بهرام صادقی هستید، در ادامه به کاوش در اعماق این رمان پیچیده و پر رمز و راز میپردازیم.
“ملکوت”: سفری به مرزهای واقعیت و وهم
“ملکوت” با جملهای تکاندهنده آغاز میشود: “در ساعت یازده شب چهارشنبهی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.” این شروع غافلگیرکننده، خواننده را به سرعت درگیر داستانی میکند که مرزهای واقعیت و خیال در آن درهم تنیده شدهاند. بهرام صادقی، با این شروع عجیب و گنجاندن آیهای از قرآن (“فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ”)، از همان ابتدا مخاطب را به فضایی وهمآلود و پر از پرسش دعوت میکند.
طرح کلی داستان
داستان “ملکوت” حول محور “م. ل”، مرد بیوهی ثروتمندی میگردد که پس از جذب پسرش به یک فیلسوف ناشناس، او را به طرز فجیعی میکشد و مثله میکند. او اعضای بدن خود را نیز قطع کرده و در شیشههای الکل نگه میدارد. تنها شاهد این ماجرا، نوکرش “شکو” است که م.ل زبانش را میبرد.
در ادامهی داستان، م.ل به دنبال فیلسوف ناشناس به سفر میرود و او را در شهری مییابد که با نام مستعار دکتر حاتم طبابت میکند. دکتر حاتم مردی با اندام جوان و چهرهای بسیار پیر است که در کسوتهای مختلف به شهرهای گوناگون سفر کرده و اهالی آنها را نابود میکند. او در هر شهر، با تزریق آمپولهای تقویتی (که در واقع سمی کشنده هستند)، مردم را به سمت مرگ میکشاند و خود را “مأمور مرگ” مینامد.
م.ل در پانسیون دکتر حاتم اقامت میگزیند و به “ساقی”، زن جوان و زیبای دکتر حاتم، دل میبندد. ساقی نیز که از زندگی با دکتر راضی نیست، با شکو وارد رابطه میشود. در نهایت، دکتر حاتم، ساقی و م.ل را میکشد و شکو فرار میکند. داستان با اطلاع دادن دکتر حاتم به باقی قربانیانش درباره مهلت یک هفتهای برای زندگی و مرگ شهر پایان مییابد.
ساختار و سبک روایی
“ملکوت” روایتی غیرخطی و چندلایه دارد و در شش فصل روایت میشود. این ساختار در نگاه اول غیرمنسجم و آشفته به نظر میرسد، اما هر فصل با زاویهی دید و لحن خاص خود، به تدریج ابعاد پنهان داستان و شخصیتها را آشکار میکند:
- فصل اول: روایت بخشی از شب سیزدهم و حلول جن در آقای مودت، با زاویهی دید سومشخص ناظر.
- فصل دوم و سوم: داستان زندگی م.ل با راوی اولشخص و حدیث نفس او.
- فصل چهارم: شرح دیدار دکتر حاتم و ساقی با راوی سومشخص معطوف به ذهن حاتم.
- فصل پنجم: آخرین گفتوگوی دکتر حاتم و م.ل با زاویهی دید سومشخص ناظر، که گرهگشاییهای اصلی در آن رخ میدهد.
- فصل ششم: بازگشت به شخصیتهای فصل اول و پایان داستان با گرهگشایی نهایی که نوید پایان زندگی آنها و مرگ شهر را میدهد، با راوی دانای کل.
بهرام صادقی بیش از هر چیز یک داستاننویس قهار است که در ساخت قصه چنان خلاق است که خواننده را دچار حیرت و نوعی گیجی میکند. “ملکوت” فضایی تاریک، وهمآلود و آکنده از شگفتی دارد. همه چیز در عین اینکه واقعی به نظر میرسد، غیرمعمول است و در عین دهشتناک بودن، کنجکاوی خواننده را برمیانگیزد.
نمادگرایی و مضامین فلسفی
“ملکوت” یک داستان تمثیلی و اسطورهای است که خدا و شیطان در آن به مقابله برمیخیزند. شخصیتها و اعمالشان مملو از نمادگرایی و ارجاعات اسطورهای و فلسفی هستند:
- م. ل: یادآور ملکوت و نمادی از خود بهرام صادقی است که جوانیاش (پسرش) را از دست داده و در جدال با نهیلیسم و جستوجوی بازگشت به معنویت مولوی، مثله میشود. تنها دست راستش برای نوشتن باقی میماند.
- دکتر حاتم: نماد شیطان، “سخاوتمند در کشتن”. او “مأمور مرگ” است که مردم را با سراب لذت و عمر جاودان فریب داده و به تباهی میکشاند. شمایل غیرطبیعی (اندام جوان و چهره پیر) و شنل سیاه او، یادآور عزرائیل و موجودات شیطانی است.
- ساقی: یادآور جام زندگی در ادبیات عرفانی، اما در نهایت قربانی خیانت و مرگ میشود.
- شکو: نامی با ریشهی جنوبی به معنای سگ، و رفتارش کاملاً سگانه است: میخزد، میبوید و م.ل را مانند سگ دوست دارد.
- پسر م.ل: نمادی از “آدمیزاد” یا شاید “مسیح” که به دست پدر کشته میشود، با فریاد: “پدر! چرا مرا ترک کردی؟”
- آمپولها: میوههای ممنوعهای که شیطان با آن مردم را به تباهی میکشاند.
- مرگ و زندگی: رمان از آغاز تا پایان بوی مرگ میدهد. انسانها، چه لذتجو و چه سادهزیست، همه در نهایت گرفتار مرگ میشوند. گویی بشر بر روی زمینی در بنبستی از گرفتاری و رنج اسیر است که جز مرگ چارهای برای آن وجود ندارد. این نبرد میان هستی و نیستی، باقی و فانی، و زندگی و مرگ است.
هر فصل از ملکوت با آیهای از یک متن مقدس یا کلامی عارفانه آغاز میشود که با محتوای فصل مطابقت دارد. این رمان به دلیل ویژگیهایی مانند طرح حوادث دهشتناک و وهمانگیز، پوچگرایی، درگیری ذهنی شخصیتها و تلفیق واقعیت و خیال، در دستهی داستانهای گوتیک قرار میگیرد و برخی آن را سرآغازی برای سبک رئالیسم جادویی در آثار ایرانی میدانند.
بازخورد و اهمیت ادبی
“ملکوت” اثری کمنظیر در دورهی طلایی ادبیات ایران است. با وجود حجم کم، جملات آن سرشار از معنا و تأمل هستند. منتقدین زیادی به شباهتهای “ملکوت” با آثار ساموئل بکت (بهویژه نمایشنامههای “در انتظار گودو” و “آخر بازی”) اشاره کردهاند، از جمله بیهدفی و بیتفاوتی شخصیتها، زندگی خالی از معنا، و گفتوگوهای عجیب و تکراری که توجه خواننده را به پوچی جهان معطوف میکند.
بهرام صادقی در این اثر تلاش کرده دیدگاههای مختلف اگزیستانسیالیستی دربارهی زندگی را بیان کند. او خواننده را با چالش هستی و مرگ روبهرو میکند و جامعهای راکد و پوچی را نشان میدهد که آدمهای آن زندگی فلاکتباری دارند و همسر، فرزند و حتی ضروریات زندگی از معنا تهی شدهاند.
جملاتی از متن کتاب “ملکوت”:
- “اگر زندگى کلاف نخى باشد… من آنرا باز کرده مىبینم. کاملا گسترده و صاف. پیچ و تابش نمىدهم و رشتههایش را به دست و پایم نمىبندم. براى همین است که عدهاى را دوست مىدارم و عدهاى را دوست نمىدارم. اما به کسى کینه ندارم.”
- “اگر کسى ادعا کند جیبش پر از پول است خیلى ساده مىتوان تحقیق کرد و یا به اثبات رساند: کافى است که پولها را در جیبش به صدا دربیاورداگر سکه باشدو با بیرون بکشد و نشان بدهد. اما آیا ممکن است که کسى قلبش را دربیاورد و به محبوبهاش ثابت کند که مالامال از عشق اوست؟”
- “این زمین بیگناه نیست و مادر گناهکاران است و گاهوارهى همهى آتشها و گلولهها و خونها و شلاقها است و من او را نمىبخشم زیرا ریشههاى درخت من از خاک سیاه او غذا مىگیرند و از چشمههاى زهرآلود او آب مىنوشند و سرانجام در بستر او خواهند پوسید و من شکایت زمین را به آسمانها و به ملکوتها خواهم برد.”
- “کجا است، کجا است آن روز گرامى که بیاید و روح مرا بشوید؟ زیرا که من مىخواهم زنده باشم و زندگى کنم و دوست بدارم و ببینم و بفهمم و حرف بزنم و از مرگ مىترسم و مىگریزم که مرا پست مىکند و خاک مىکند و به دهان کرمها و حشرات مىاندازد و…”
- “دکتر حاتم مرد چهارشانه قد بلندی بود که اندامی متناسب و با نشاط داشت، به همان چالاکی و زیبایی که در جوان نوبالغی دیده میشود، اما سر و گردنش … پیرترین و فرسودهترین سر و گردنهایی بود که ممکن است در جهان وجود داشته باشد.”
- “ملکوت، نوشته بهرام صادقی، درست مثل یک کابوسه که نمیدونی کی شروع شده و نمیفهمی کِی تمام میشه.”
چرا “ملکوت” را بخوانیم؟
“ملکوت” صرفاً یک داستان نیست؛ کاوشی عمیق در ابعاد وجودی انسان، فلسفهی مرگ و زندگی، و نقد جامعهای پوچگرا است. بهرام صادقی با زبانی ساده و بیتکلف اما سرشار از زیبایی ادبی، واقعیت و خیال را چنان هنرمندانه درهمآمیخته که خواننده را در مرز وهم و حقیقت سرگردان میکند. این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات مدرن، فلسفه، نمادگرایی و داستانهایی که ذهن را به چالش میکشند، یک تجربهی بینظیر و فراموشنشدنی خواهد بود.
با دانلود رایگان کتاب ملکوت بهرام صادقی، خود را در برابر یکی از مهمترین آثار ادبیات معاصر ایران قرار دهید و به عمق تفکرات و هنر نویسندهای بزرگ سفر کنید.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- پسورد تمامی فایل ها www.bibliofile.ir است.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- در صورتی که این فایل دارای حق کپی رایت و یا خلاف قانون می باشد ، لطفا به ما اطلاع رسانی کنید.
هنوز هیچ نقد و بررسی وجود ندارد.