پرداخت امن توسط کارتهای شتاب
نماد اعتماد اعتماد شما، اعتبار ماست
کدهای تخفیف روزانه هر روزه در اینستاگرام
پشتیبانی 24 ساعته 7 روز هفته

آنا کارنینا نوشته ی لئو تولستوی | Anna Karenina by Leo Tolstoy

نوع فایل
epub
حجم فایل
1.4mb
تعداد صفحات
2322
زبان
انگلیسی
دسته بندی
تعداد بازدید
2878 بازدید
۲۰,۰۰۰ تومان
آنا کارنینا نوشته نویسنده مشهور قرن نوزدهم لئو تولستوی است. کتابی که برخی منتقدان آن را بهترین رمان تاریخ دانسته‌اند و یا همواره آن را در لیست ده کتاب برتر تاریخ قرار می‌دهند. این کتاب داستانی واقع گرایانه دارد و در آغاز به‌صورت پاورقی از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۷ در گاهنامه‌ای به چاپ رسید.تولستوی در رمان آنا کارنینا شرح حال روابط میان خانواده‌های روسی در قرن نوزدهم را روایت می‌کند

معرفی و دانلود نسخه انگلیسی کتاب آنا کارنینا نوشته ی لئو تولستوی

Anna Karenina by Leo Tolstoy

 

نویسنده:

Leo Tolstoy     لئو تولستوی

ترجمه از روسی به انگلیسی:

ROSAMUND BARTLETT

معرفی و دانلود نسخه انگلیسی کتاب آنا کارنینا | Anna Karenina


درباره کتاب آنا کارنینا اثر لئو تولستوی :

آنا کارنینا نوشته نویسنده مشهور قرن نوزدهم لئو تولستوی است. کتابی که برخی منتقدان آن را بهترین رمان تاریخ دانسته‌اند و یا همواره آن را در لیست ده کتاب برتر تاریخ قرار می‌دهند. این کتاب داستانی واقع گرایانه دارد و در آغاز به‌صورت پاورقی از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۷ در گاهنامه‌ای به چاپ رسید.تولستوی در رمان آنا کارنینا شرح حال روابط میان خانواده‌های روسی در قرن نوزدهم را روایت می‌کند
آنا کارنینا رمانی پیچیده در هشت قسمت، با بیشتر از دوازده شخصیت اصلی، در بیش از ۸۰۰ صفحه و به‌طور معمول دوجلدی است. محتوای داستان به خیانت، ایمان، خانواده، ازدواج، جامعه اشرافی روسیه، آرزو و زندگی روستایی و شهری می‌پردازد.داستان آنا کارِنینا دارای شخصیت اولِ واحدی نیست. با دیدن نام آنا کارنینا، این تصور ایجاد می‌شود که این داستان حتماً به‌کلّی دربارهٔ اوست، اما درواقع این‌گونه نیست؛ درحالی‌که شاید بیش از نیمی از داستان دربارهٔ او باشد، بقیهٔ داستان دربارهٔ فردی به نام «لوین» است که البته این دو شخصیت در داستان رابطهٔ دورادوری با هم دارند. به‌عبارتی، آنا کارِنینا خواهرِ دوستِ لوین است ،که در ادامه داستان باجناق می‌شوند.در طولِ داستان، این دو شخصیت فقط دو بار یک بار در اوایل داستان و همچنین در اواخرِ داستان با هم روبه‌رو می‌شوند. پس، درحقیقت این رمان فقط به زندگی آنا کارِنینا اشاره ندارد و در آن به زندگی و افکار شخصیت‌های دیگرِ داستان نیز پرداخته شده‌است. آنا نام این زن است و کارِنین نام شوهرِ اوست، و او به‌مناسبت نام شوهرش آنا کارِنینا (مؤنثِ «کارِنین») نامیده می‌شود.
داستان از اینجا شروع می‌شود که زن و شوهری به نام‌های استپان آرکادیچ و داریا الکساندرونا با هم اختلافی خانوادگی دارند. آنا کارِنینا خواهر استپان آرکادیچ است و از سن پترزبورگ به خانهٔ برادرش ــ که در مسکو است ــ می‌آید و اختلاف زن و شوهر را حل می‌کند و حضورش در مسکو باعث به وجود آمدن ماجراهای اصلیِ داستان می‌شود… در داستان، فضای اشرافیِ آن روزگار حاکم است؛ زمانی که پرنس‌ها و کنت‌ها دارای مقامی والا در جامعه بودند، و آداب و رسوم اشرافیت و نجیب‌زادگی بر داستان حاکم است. در کل داستان روندی نرم و دلنشین دارد و به عقیدهٔ بعضی فضای خشک داستان جنگ و صلح بر آناکارنینا حاکم نیست. این داستان، که درون‌مایه‌ای عاشقانه ـ اجتماعی دارد، بعد از جنگ و صلح، بزرگ‌ترین اثر تولستوی، این نویسندهٔ بزرگ روسی به شمار می‌رود.

به گفته ناباکوف، آنا کارنینا  یکی از بزرگ‌ترین داستان‌های عاشقانه ادبیات جهان است. اما عشق تنها بخشی از این رمان پرماجرا است. مباحث اخلاقی، مذهبی و هویتی از جمله موارد دیگری هستند که در کتاب به آن‌ها پرداخته می‌شود. اما قبل از پرداختن به داستان کتاب شاید بهتر باشد جمله آغازین کتاب را مرور کنیم که یکی از مشهورترین شروع‌ها در دنیای ادبیات است.

 

خانواده‌های خوشبخت همه به مثل همه‌اند، اما خانواده‌های شوربخت هر کدام بدبختی خاص خود را دارند.

کتاب آنا کارنینا اثر لئون تالستوی

اساس این رمان بر پایه روابط میان سه زوج است. کتاب از اینجا آغاز می‌شود که «آبلونسکی» به همسرش «دالی» خیانت کرده و حال روابط آن‌ها بسیار حساس و شکننده شده است. تلاش‌های آبلونسکی برای اینکه بخشیده شود به نتیجه نمی‌رسد تا اینکه «آنا» خبر می‌دهد به دیدار آن‌ها می‌آید. آبلونسکی از این خبر بسیار خوشحال است چرا که می‌داند خواهرش، آنا، تنها کسی است که می‌تواند دالی را راضی کند تا به زندگی عادی‌اش برگردد. در این میان «لوین» هم که فردی با ویژگی‌های خاص اخلاقی و نیز باوجدان است از آبلونسکی درخواست دارد به او کمک کند. لوین عاشق خواهر دالی یعنی «کیتی» شده است و قصد دارد با کمک آبلونسکی به عشق‌اش برسد.

در ادامه آنا با قطار از راه می‌رسد. برادرش که به استقبال او آمده در ایستگاه با جوانی به نام «ورونسکی» برخورد می‌کند که او هم به استقبال مادرش آمده است. از قضا خواهر آبلونسکی و مادر ورونسکی در قطار با هم آشنا شده و هردو از پسرهایشان صحبت می‌کردند. آنا پسری هشت ساله داشت که تا به حال هرگز از او جدا نشده بود و از اینکه اکنون او را تنها گذاشته در رنج بود. آنا که یکی از زن‌های شیرین روزگار است بلافاصله در دل مادر ورونسکی نشسته است. کمی بعد در ایستگاه ورونسکی محو زیبایی زنی می‌شود که همان آنا است.

ورونسکی به دنبال مامور به واگن وارد شد و در آستانه کوپه ایستاد تا به بانویی که بیرون می‌آمد راه بدهد. با سنجیدگی و دقت تشخیص مردی در ظرایف اجتماع آزموده با یک نگاه به هیات ظاهر این بانو دانست که زنی بلندپایه است. عذر خواست و داشت به کوپه وارد می‌شد اما احساس کرد که نمی‌تواند بی‌نگاهی دیگر به بانو به راه خود برود، اما این احساس نه به سبب زیبایی فوق‌العاده او بود و نه به سبب ظرافت رفتار و لطف ساده‌ای که در تمامی اندام او دیده می‌شد بلکه به علت آن بود که در حالت چهره زیبای بانو، هنگامی که از کنار او می‌گذشت نرمی و مهربانی خاصی محسوس بود. (کتاب آنا کارنینا اثر لئون تالستوی – صفحه ۹۸)

در ایستگاه این دو بیشتر با هم آشنا می‌شود و در ادامه ورونسکی بیشتر و بیشتر به دیدار آنا می‌رود. بنابراین همان‌طور که گفته شد، اساس کتاب بر پایه روابط میان آنا و ورونسکی – کیتی و لوین – آبلونسکی و دالی است که نقش آبلونسکی و دالی ارتباط برقرار کردن میان دو زوج دیگر است. البته شخصیت‌های مهم دیگری نیز در کتاب حضور دارند که از جمله آن‌ها می‌توان به «کارنین» شوهر آنا اشاره کرد که یکی از مقامات بلندپایه در سنت‌پترزبورگ است. شوهری که هرچند ۲۰ سال از آنا بزرگ‌تر است اما آنا بسیار با احترام با او رفتار می‌کند.

داستان کتاب از جایی شروع می‌شود که آنا و ورونسکی به شدت به همدیگر دل می‌بازند و پس از آن است که آنا دنیای اطراف خودش را به شکل متفاوتی می‌بیند. حال دیگر عشق پرشور او به ورونسکی همه‌چیز را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

طی این دو روز و تا همین لحظه پیش بارها در دل گفته بود که ورونسکی برای او یکی از صدها جوانی است که همه‌جا می‌بیند و همه‌شان شبیه هم‌اند و او هیچ‌وقت به خود اجازه نخواهد داد که حتی به آن‌ها فکر کند، اما حالا با همان اولین نگاهی که به او کرد غرور شادمانه‌ای دلش را آکند. (کتاب آنا کارنینا اثر لئو تولستوی – صفحه ۱۴۸)

می‌توان گفت شخصیت لوین نیز به اندازه شخصیت آنا در کتاب مهم است. لوین علاوه بر درگیری‌های اخلاقی و وجدان درونی خود، در مسیر رسیدن به عشق‌اش، یعنی کیتی، با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود که بخشی از این مشکلات شامل ورونسکی هم می‌شود. اما بهتر است شرح مسائل را در کتاب بخوانید تا به درهم تنیدگی روابط این سه زوج پی ببرید.

 

قسمت هایی از متن کتاب آنا کارنینا نوشته ی لئو تولستوی  :

استپان آرکادیچ خندید: هه! همه اش اخلاق! ولی نه، فکرش را بکن، تو در برابر دو زن قرار داری. یکی جز حق خود را نمی بیند و به اصرار می خواهد آن را به دست آورد، و این حق، عشق است که تو نمی توانی به او بدهی. آن یکی همه چیزش را فدایت می کند و در مقابل هیچ نمی خواهد. تکلیف چیست؟ چه می کنی؟ تراژدی وحشتناک همین جاست.
– اگر عقیده مرا در این خصوص می خواهی می گویم که گمان نمی کنم که مساله کاری با تراژدی داشته باشد. حالا چرا! به عقیده من عشق… هر دو جور عشقی که، اگر یادت باشد، افلاطون در “ضیافت” خود وصف می کند، هر دو محکی هستند برای شناختن آدمها. بعضی از مردم فقط یک جورش را می فهمند و بعضی دیگر جور دیگرش را. کسانی که جز عشق غیرافلاطونی نمی شناسند بیهوده صحبت از تراژدی می کنند. این جور عشق کاری با تراژدی ندارد. “از لذتی که نصیبم کردید بی نهایت متشکرم، خداحافظ!” سراسر تراژدیشان جز این نیست. در عشق افلاطونی هم جایی برای تراژدی نیست، چون در این جور عشق همه چیز روشن و پاک است.


– موضوع این است: فرض کن زن داری و زنت را هم دوست داری و عاشق زن دیگر می شوی…
– معذرت می خواهم، از اینجا دیگر هیچ حرفت را نمی فهمم، مثل این است که… این حرف تو برای من درست به همان اندازه عجیب و نامفهوم است که فرض کن وقتی اینجا خوب سیر شدیم از کنار دکان نانوایی که رد می شویم یک نان قندی بدزدیم.


آنا گفت: تو به من نگاه می کنی و با خود می گویی آیا زنی در وضع من ممکن است خوشبخت باشد؟خوب، چه کنم؟اقرار به این حال شرم آور است ولی من… من خوشبختم و این قابل بخشایش نیست.به افسون شده ها می مانم.مثل کسی که کابوسی دیده، خوابی که از هول آن لرزیده بعد یکهو بیدار شده و دیده آنهمه چیزهای وحشتناک وجود نداشته است. من بیدار شدم.

 

جملاتی از متن کتاب آنا کارنینا

استپان آرکادیچ لبخند زد. او این احساس لوین را خوب می‌شناخت. می‌دانست که برای او دخترهای دنیا دو دسته‌اند؛ یک دسته همه دختران غیر از او که صاحب همه عیبها و ضعف‌های آدمها هستند و دخترانی بسیار عادی‌اند و دسته دیگر فقط اوست که از هر عیبی پاک است و از همه آدمها برتر است.

 

نباید تسلیم قهر گذشته شد و انسان می‌تواند زندگی خود را هر طور که بخواهد پیش ببرد.

 

ازدواج‌های موفقی که من می‌شناسم فقط از روی عقل و مصلحت صورت گرفته‌اند.

 

زن موضوعی است که هر قدر هم که مطالعه‌اش کنی باز هم کاملاً برایت تازگی دارد.

 

اگر من بودم چقدر از این حال به خود می‌بالیدم. وقتی به این جمعیت پای پنجره نگاه می‌کردم چقدر خوشحال می‌شدم! ولی او اعتنایی به این چیزها ندارد، فقط می‌خواهد خواهش مادرجان را رد نکند و اسباب خوشحالی او شود. چه رازی در وجود او نهفته است؟ چه چیز به او این قدرت را می‌دهد که به همه چیز بی‌اعتنا باشد و خود را در نهایت آرامی مستقل احساس کند؟ چقدر دوست داشتم که این را بدانم و از او بیاموزم!

 

ترید پیرمرد به قدری خوشمزه بود که لوین از رفتن به خانه برای ناهار منصرف شد. با پیرمرد همکاسه شد و ضمن خوردن با او از کار و بارش حرف می‌زد و به مسائل او علاقه بسیار نشان می‌داد و از زندگی خود برایش می‌گفت و از مسائلی که ممکن بود برای او جالب باشد. احساس می‌کرد به او نزدیک‌تر است تا به برادرش و ناخواسته پیوسته خندان بود و لبخندش از محبتی بود که نسبت به پیرمرد در دل داشت.

 

بنای کانون خانواده از سر هوس یا به خواهش دل یا حتی گناه یکی از همسران ویران شدنی نیست.

 

مردم ما به قدری از نظر مادی و معنوی هر دو عقب مانده‌اند که ناچار با هر چه برایشان ناآشناست مخالفت می‌کنند.

 

گمان می‌کنم که این دو مساله از هم جدایی ناپذیرند و دوری باطل تشکیل می‌دهند. زن به سبب کافی نبودن آموزش از حقوق خود محروم می‌شود ولی همین کافی نبودن آموزشِ زن به علت محروم بودن او از حقوق خویش است. نباید فراموش کرد که شرایط بندگی زنان به قدری سخت و قدیمی است که ما اغلب نمی‌خواهیم شکاف عمیقی را که آنها را از ما جدا می‌کند درک کنیم.

 

انسان کسی را می‌تواند نجات دهد که خود اصرار به سقوط نداشته باشد.

 

فکرش را که می‌کنی، همه‌اش بارداری، همه‌اش دل‌آشوبه و تاریکی ذهن و بی‌اعتنایی به همه چیز و از همه مهمتر زشتی صورت و بی‌قوارگی بدن. همین کیتی، کیتی جوان و زیبا چه زشت شده است! من که وقتی آبستن می‌شوم نمی‌شود نگاهم کرد. زایمان فقط عذاب است، عذاب وحشتناک، آن‌وقت همه یک طرف، دقیقه آخر یک طرف. و تازه وقتی زاییدی شیر دادن بچه، شبهای بی‌خوابی و آن دردهای هولناک.

 

اگر عقلی را که به من داده شده است برای خودداری از زادن کودکانی بدبخت به کار نبرم پس فایده این عقل چیست؟

 

در زندگی خانوادگی اگر قرار باشد قدمی برداشته شود باید میان زن و شوهر اختلاف نظر کامل برقرار باشد یا توافق محبت‌آمیز. اگر روابط مبهم باشد، یعنی نه این و نه آن، هیچ کاری صورت‌پذیر نخواهد بود.

هیچ مردی در این دنیا نیست که مرا بشناسد. من خودم هم خودم را نمی‌شناسم. من به قول فرانسوی‌ها با هوسهای خودم آشنا هستم.

ما همه برای این خلق شده‌ایم که رنج بکشیم و همه به این امر آگاهیم و راههایی پیدا می‌کنیم که خود را گول بزنیم.

کیتی می‌دانست که موجب عذاب شوهرش چیست. از بی‌ایمانی خود در عذاب بود. اگر از کیتی می‌پرسیدند که آیا با توجه به اینکه بی‌ایمانان در آن دنیا به دوزخ خواهند رفت، او شوهرش را دوزخی می‌داند، ناچار تصدیق می‌کرد، با اینهمه از بی‌ایمانی شوهرش احساس بدبختی نمی‌کرد و گرچه معتقد بود که نجات برای نامعتقدان ممکن نیست و هیچ چیز را در دنیا به اندازه روح شوهرش دوست نمی‌داشت با این حال از بی‌اعتقادی شوهرش خنده‌اش می‌گرفت و در دل او را مضحک می‌شمرد.

لوین گفت: این «ملت» کلمه خیلی مبهمی است. منشیهای بخش، معلمان و یک در هزار دهقانان ممکن است بدانند موضوع چیست. باقی هشتاد میلیون مردم روسیه مثل همین میخائیلیچ نه فقط عقیده‌ای ابراز نمی‌کنند بلکه کوچکترین اطلاعی از آنچه در صربستان می‌گذرد ندارند که عقیده‌ای درباره آن داشته باشند. نمی‌فهمم ما چرا به خود حق می‌دهیم که بگوییم اراده ملت چنین یا چنان است؟


توضیحات رمان انگلیسی آنا کارنینا نوشته ی لئو تولستوی

Acclaimed by many as the world’s greatest novel, Anna Karenina provides a vast panorama of contemporary life in Russia and of humanity in general. In it Tolstoy uses his intense imaginative insight to create some of the most memorable characters in all of literature. Anna is a sophisticated woman who abandons her empty existence as the wife of Karenin and turns to Count Vronsky to fulfil her passionate nature – with tragic consequences. Levin is a reflection of Tolstoy himself, often expressing the author’s own views and convictions.

Throughout, Tolstoy points no moral, merely inviting us not to judge but to watch. As Rosemary Edmonds comments, ‘He leaves the shifting patterns of the kaleidoscope to bring home the meaning of the brooding words following the title, ‘Vengeance is mine, and I will repay.


جملاتی از رمان انگلیسی آنا کارنینا نوشته ی لئو تولستوی

Anna Karenina Quotes

“All happy families are alike; each unhappy family is unhappy in its own way.”
― Leo Tolstoy , Anna Karenina

“If you look for perfection, you’ll never be content.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“I think… if it is true that
there are as many minds as there
are heads, then there are as many
kinds of love as there are hearts.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“He stepped down, trying not to look long at her, as if she were the sun, yet he saw her, like the sun, even without looking.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Respect was invented to cover the empty place where love should be.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Spring is the time of plans and projects.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Is it really possible to tell someone else what one feels?”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Rummaging in our souls, we often dig up something that ought to have lain there unnoticed. ”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Be bad, but at least don’t be a liar, a deceiver!”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“I’ve always loved you, and when you love someone, you love the whole person, just as he or she is, and not as you would like them to be.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Love. The reason I dislike that word is that it means too much for me, far more than you can understand.”

– Anna Karenina {Anna Karenina}”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“All the variety, all the charm, all the beauty of life is made up of light and shadow.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Anything is better than lies and deceit!”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“I always loved you, and if one loves anyone, one loves the whole person, just as they are and not as one would like them to be. -Dolly”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Sometimes she did not know what she feared, what she desired: whether she feared or desired what had been or what would be, and precisely what she desired, she did not know.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“All the girls in the world were divided into two classes: one class included all the girls in the world except her, and they had all the usual human feelings and were very ordinary girls; while the other class -herself alone- had no weaknesses and was superior to all humanity.”
― Tolstoy, Anna Karenina


“it’s much better to do good in a way that no one knows anything about it.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“If you love me as you say you do,’ she whispered, ‘make it so that I am at peace.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“They’ve got no idea what happiness is, they don’t know that without this love there is no happiness or unhappiness for us–there is no life.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“But I’m glad you’ll see me as I am. Above all, I wouldn’t want people to think that I want to prove anything. I don’t want to prove anything, I just want to live; to cause no evil to anyone but myself. I have that right, haven’t I?”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“But the law of loving others could not be discovered by reason, because it is unreasonable.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“It’s hard to love a woman and do anything.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“He soon felt that the fulfillment of his desires gave him only one grain of the mountain of happiness he had expected. This fulfillment showed him the eternal error men make in imagining that their happiness depends on the realization of their desires.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“I often think that men don’t understand what is noble and what is ignorant, though they always talk about it.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Love those you hate you.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Something magical has happened to me: like a dream when one feels frightened and creepy, and suddenly wakes up to the knowledge that no such terrors exist. I have wakened up.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“He was afraid of defiling the love which filled his soul.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Not one word, not one gesture of yours shall I, could I, ever forget…”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“Whatever our fate is or may be, we have made it and do not complain of it.”

– Vronksy {Anna Karenina}”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina


“All the diversity, all the charm, and all the beauty of life are made up of light and shade.”
― Leo Tolstoy, Anna Karenina

مطالعه بیشتر

دانلود
راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • پسورد تمامی فایل ها www.bibliofile.ir است.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
  • در صورتی که این فایل دارای حق کپی رایت و یا خلاف قانون می باشد ، لطفا به ما اطلاع رسانی کنید.

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آنا کارنینا نوشته ی لئو تولستوی | Anna Karenina by Leo Tolstoy”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت
0
معرفی و دانلود نسخه انگلیسی کتاب آنا کارنینا | Anna Karenina
آنا کارنینا نوشته ی لئو تولستوی | Anna Karenina by Leo Tolstoy

۲۰,۰۰۰ تومان