کتاب فقط یک داستان، رمانی نوشته ی جولین بارنز است که نخستین بار در سال ۲۰۱۸ وارد بازار نشر شد. در تابستانی در دهه ی ۱۹۶۰، در یکی مناطق جنوبی شهر لندن، پسری نوزده ساله به نام پال از دانشگاه به خانه می آید و با اصرار و تأکید مادرش در رابطه با پیوستن به باشگاه تنیس مواجه می شود. پال در باشگاه با سوزان مکلیود هم تیمی می شود که زنی چهل و هشت ساله، با اعتماد به نفس، باهوش، متأهل و دارای دو دختر نوجوان است. سوزان بسیار خونگرم است و خیلی سریع با پال ارتباطی صمیمی برقرار می کند.
دانلود کتاب رمان انگلیسی فقط یک داستان از جولیان بارنز The Only Story by Julian Barnes
فقط یک داستان The Only Story
جولیان بارنز Julian Barnes
۲۰۱۸
Jonathan Cape
درباره کتاب فقط یک داستان نوشته جولیان بارنز
کتاب فقط یک داستان، رمانی نوشته ی جولین بارنز است که نخستین بار در سال ۲۰۱۸ وارد بازار نشر شد. در تابستانی در دهه ی ۱۹۶۰، در یکی مناطق جنوبی شهر لندن، پسری نوزده ساله به نام پال از دانشگاه به خانه می آید و با اصرار و تأکید مادرش در رابطه با پیوستن به باشگاه تنیس مواجه می شود. پال در باشگاه با سوزان مکلیود هم تیمی می شود که زنی چهل و هشت ساله، با اعتماد به نفس، باهوش، متأهل و دارای دو دختر نوجوان است. سوزان بسیار خونگرم است و خیلی سریع با پال ارتباطی صمیمی برقرار می کند. این دو شخصیت خیلی زود عاشق یکدیگر می شوند و با هم خانه ای در لندن می گیرند. چند دهه بعد، پال به گذشته نگاهی می اندازد و به یاد می آورد که آن ها چگونه عاشق هم شدند و چگونه همه چیز به تدریج از هم پاشید. همزمان با این که پال، تنها داستان ذهنش را از نقطه نظراتی مختلف مرور می کند، با تناقضات و لغزش های حافظه ی خود مواجه می شود
خلاصه ی کتاب فقط یک داستان
آیا ترجیح میدهید عشق بیشتر و به تبع آن رنج بیشتری ببرید و یا کمتر عاشق باشید و رنج کمتری متحمل شوید ،به عقیده من تنها سوال حقیقی همین است
عشق اول عواقبی مادام العمر دارد. اما پائول در نوزده سالگی چیزی در این باره نمیداند. او در نوزده سالگی از اینکه رابطه اش با تمام اصول و هنجارهای اجتماعی فرق دارد به خود میبالد.
پائول دانشجوی ۱۹ ساله ای است که با مادرش در جنوب لندن زندگی میکند ،وی به اصرار مادرش عضو باشگاه تنیس میشود و در آنجا با سوزان مکلئود ۴۸ ساله و خوش مشرب که صاحب دو فرزند دختر است هم تیمی میشود ،سوزان و پائول به سرعت بهم دل میبازند و در لندن همخانه میشوند.با گذشت زمان که پائول بزرگتر میشود متوجه میشود نیازهایی که عشق به او تحمیل میکند بسیار فراتر از قدرت پیش بینی اوست.اکنون پس از گذشت دهها سال، پائول به مرور گذشته، اینکه چطور عاشق شدند و چگونه بتدریج همه چیز از هم پاشید، میپردازد.خود را در برابر تناقضات و لغزش های حافظه اش میبیند.تنها داستان، رمانی عمیق درباره قدرت حافظه و تعلق خاطر است و از توانایی عشق اول در حفظ و ثبات زندگی برای همیشه سخن میگوید
ین رمان به قلم یکی از بزرگترین نویسندگان داستانهای تخیلی که نقشه قلب انسانها را بخوبی میداند به رشته تحریر درآمده است
نکوداشت های کتاب فقط یک داستان
Poignant, vivid and profound.
گزنده، زنده و ژرف.
Penguin Random House
A deeply touching study of heartbreak.
پژوهشی عمیقا تأثیرگذار از اندوه.
Publishers Weekly
Perplexing, profoundly enjoyable, and lasting.
مبهوت کننده، عمیقا لذت بخش و ماندگار.
Los Angeles Review of Books
بخش ها و جملاتی از کتاب فقط یک داستان
ترجیح میدهید نصیبتان عشق بیشتر و رنج بیشتر باشد یا عشق کمتر و رنج کمتر؟ به نظرم در نهایت، تنها سوال واقعی همین است.
ترجیح می دهی عشق بیشتر و رنج بیشتری داشته باشی یا عشق کمتر و رنجی کمتر؟ به نظرم در نهایت، این تنها سوال واقعی است.
بیشتر ما تنها یک داستان برای گفتن داریم. منظورم این نیست که فقط یک اتفاق در زندگیمان می افتد. رویدادهای بیشماری وجود دارند که آن ها را به داستان های بیشماری تبدیل می کنیم. اما تنها یک داستان است که اهمیت دارد، تنها یک داستان که در آخر، ارزش تعریف کردن را دارد.
شاید هیچ وقت نمی توان عشق را در یک تعریف جای داد؛ عشق را فقط می توان در یک داستان درک کرد.
حافظه همهچیز را برحسب خواستههای کسی که گذشته را بهیاد میآورد مرتب و غربال میکند. آیا به الگوریتم اولویتهای حافظه دسترسی داریم؟ احتمالا نه. اما به گمانم حافظه برای مسائلی که به دارندهاش کمک میکند تا به روایتش ادامه بدهد، اولویت قائل میشود. بنابراین، انسان بنا بر علاقه و ترجیحی شخصی خاطرات شادمانهترش را اول مطرح میکند. اما باز هم حرف فقط برپایه برداشت شخصی و حدس است.
از کتاب تنها داستان نوشته جولیان بارنز
اما هیچوقت فراموش نکن، ارباب پُلِ جوان. هر کسی داستان عاشقانه خودشو داره. هر کسی. ممکنه این عشق به شکست مطلق ختم شده باشه، ممکنه مثل ترقه روشن و بعد یه دفعه فِسی خاموش شده باشه، ممکنه حتی هیچوقت نمود پیدا نکرده باشه، ممکنه همهش تو ذهن طرف باشه. هیچ کدوم اینا از واقعی بودن این احساس چیزی کم نمیکنه. گاهی حتی واقعیترش میکنه. گاهی یه زن و شوهرو میبینی که کنار هم تا حد مرگ دلزده و بیحوصله شدن و نمیتونی تصور کنی که با هم نقطهی اشتراکی هم داشته باشن، یا نمیفهمی که چرا بازم دارن با هم زندگی میکنن. اما مسئله فقط عادت یا آسودگی خاطر یا عرف و رسم و رسوم یا چیزی تو این مایهها نیست. دلیلش اینه که یه زمانی با هم یه داستان عاشقانه داشتن. همه دارن. این تنها داستانیه که وجود داره.
عشقِ اول، مسیر زندگی را برای همیشه تثبیت میکند. این مسئلهایست که در گذر سالیان کشف کردهام. این عشق مافوق عشقهای بعدی نیست، اما با وجود خود بر همه عشقهای متعاقب تاثیرگذار خواهد بود. عشق اول حکم یک الگو را دارد، یا نمونهای در مقابل همه موارد دیگر؛ ممکن است همه عشقهای بعدی را تحتالشعاع قرار دهد. از طرف دیگر، این عشق ممکن است باعث شود عشقهای بعدی سادهتر و بهتر باشند. اما عشق اول گاهی داغش را بر قلب باقی میگذارد، و در این صورت، از آن پس تنها چیزی که جوینده خواهد یافت بافت زخمخورده و داغشده خواهد بود.
از کتاب تنها داستان نوشته جولیان بارنز
ارتباط خوب بهتر از ارتباط بد است. ارتباط بد بهتر از ارتباط نداشتن است، البته در بعضی موارد ارتباط نداشتن از ارتباط بد بهتر است. ارتباط با خود بهتر از ارتباط نداشتن است، جز مواردی که ارتباط نداشتن از ارتباط با خود بهتر باشد. ارتباط مغمومانه همیشه بهمراتب بدتر از ارتباط خوب، ارتباط بد، ارتباط با خود و ارتباط نداشتن است. ارتباط مغمومانه غمگنانهترین نوع ارتباط است.
شگفتا که وقتی جوانید، هیچ دِینی به آینده ندارید. اما پیر که میشوید، به گذشته مدیون میشوید. به چیزی مدیون میشوید که دیگر بههیچوجه توان تغییر دادنش را ندارید.
بعدها اعلام کردند که خوشبختترین مردم روی زمین دانمارکیها هستند. نه بهدلیل دل خجستهشان، بلکه به واسطه محدودیت دامنه امیدهای بیانشدهشان. آنها بهجای آن که دنبال رسیدن به ستارهها و ماهها باشند، به فکر رسیدن به تیر چراغ برق بعدی بودند، و با رسیدن به آن واقعا دلشان شاد میشد و از این رو، خوشبختتر بودند.
اما سوزان به شیوههای مختلف بر لوح زندگی او ردهای زیادی بهجا گذاشته بود، بعضی ردها نسبتاً خوشتر، و بعضی تلختر. سوزان باعث شده بود او سخاوتمندتر و در برابر مردم پذیراتر شود، و در عین حال، مظنونتر و بستهتر. سوزان فضیلت بروز واکنشهای غریزی و نسنجیده را به او بخشیده بود؛ و در عین حال، خطرات حاصل از این واکنشها را نیز برایش به ارمغان آورده بود. به این ترتیب، آخرش او مانده بود با سخاوتی محتاطانه و رفتاری غریزی توام با ملاحضه و دقت. الگوی زندگی او در طول بیست سال و اندی، جلوه تلفیق رفتار غریزی با ملاحظه و احتیاط بود. و سخاوتمندیاش در برابر دیگران نیز، مثل بسته گوشت، با برچسب «به تاریخ مصرف توجه کنید» عجین بود.
از کتاب تنها داستان نوشته جولیان بارنز
او مسلماً هرگز به خاطر عشقش به سوزان حسرت نمیخورد. آنچه مایه افسوسش بود این بود که در آن زمان بیش از حد جوان، بیش از حد جاهل، بیش از حد مطلقگرا، و در مورد صحت تصورش درباب ماهیت و کارکردهای عشق بیش از حد مطمئن بود.
کیست که تعیینِ شدتِ عشقش دستِ خودش باشد؟ اگر دستِ خودش باشد، احساسش دیگر عشق نیست.
حوادث بیشماری هست که آنها را به داستانهای بیشمار تبدیل میکنیم. اما فقط یکی از آنها مهم است، درنهایت فقط یک داستان هست که ارزش روایت دارد.
درک این که عشق، حتی پرسوزوگدازترین و صادقانهترین عشق، حتی با شروع درست، ممکن است دلمه ببندد و به ترکیبی از خشم و ترحم بدل شود.
خوشبختترین مردم روی زمین دانمارکیها هستند. نه بهدلیل دل خجستهشان، بلکه به واسطهٔ محدودیت دامنهٔ امیدهای بیانشدهشان. آنها بهجای آن که دنبال رسیدن به ستارهها و ماهها باشند، به فکر رسیدن به تیر چراغبرق بعدی بودند، و با رسیدن به آن واقعآ دلشان شاد میشد و ازاینرو، خوشبختتر بودند.
زندگی یک بُرش مقطعیست، حافظه شکافیست از روی رگه، و حافظه این خط برش را تا به انتها درمینوردد.
از کتاب تنها داستان نوشته جولیان بارنز
The Only Story by Julian Barnes
Would you rather love the more, and suffer the more; or love the less, and suffer the less? That is, I think, finally, the only real question.
First love has lifelong consequences, but Paul doesn’t know anything about that at nineteen. At nineteen, he’s proud of the fact his relationship flies in the face of social convention.
As he grows older, the demands placed on Paul by love become far greater than he could possibly have foreseen.
Tender and profound, The Only Story is an achingly beautiful novel by one of fiction’s greatest mappers of the human heart.
The Only Story Quotes
“Would you rather love the more, and suffer the more; or love the less, and suffer the less? That is, I think, finally, the only real question.”
“Most of us have only one story to tell. I don’t mean that only one thing happens to us in our lives: there are countless events, which we turn into countless stories. But there’s only one that matters, only one finally worth telling.”
― Julian Barnes, The Only Story
“Perhaps love could never be captured in a definition; it could only ever be captured in a story.”
“And by that time he had made the most terrifying discovery of his life, one which probably cast a shadow over all his subsequent relationships: the realization that most love, even the most ardent and the most sincere, can, given the correct assault, curdle into a mixture of pity and anger.”
“Love was by its very nature disruptive, cataclysmic; and if it was not, then it was not love.”
“Strange how, when you are young, you owe no duty to the future; but when you are old, you owe a duty to the past. To the one thing you can’t change.”
― Julian Barnes, The Only Story
“You realize how sympathy and antagonism can coexist. You are discovering how many seemingly incompatible emotions can thrive, side by side, in the same human heart.”
“[…]Because at some point everyone wants to run away from their life. It’s about the only thing human beings have in common”
“Things, once gone, can’t be put back; he knew that now. A punch, once delivered, can’t be withdrawn. Words, once spoken, can’t be unsaid. We may go on as if nothing has been lost, nothing done, nothing said; we may claim to forget it all; but our innermost core doesn’t forget, because we have been changed forever.”
“You’re still in it. You’ll always be in it. No, not literally. But in your heart. Nothing ever ends, not if it’s gone that deep. You’ll always be walking wounded. That’s the only choice, after a while. Walking wounded, or dead. Don’t you agree?”
― Julian Barnes, The Only Story
“First love fixes a life for ever: this much I have discovered over the years. It may not outrank subsequent loves, but they will always be affected by its existence.”
“Everyone has their love story. Everyone. It may have been a fiasco, it may have fizzled out, it may never even have got going, it may have been all in the mind, that doesn’t make it any less real. Sometimes, it makes it more real. Sometimes, you see a couple, and they seem bored witless with one another, and you can’t imagine them having anything in common, or why they’re still living together. But it’s not just habit or complacency or convention or anything like that. It’s because once, they had their love story. Everyone does. It’s the only story.”
“That’s one of the things about life. We’re all just looking for a place of safety. And if you don’t find one, then you have to learn how to pass the time”
“Susan had pointed out that everyone has their love story. Even if it was a fiasco, even if it fizzled out, never got going, had all been in the mind to begin with: that didn’t make it any the less real. And it was the only story.”
― Julian Barnes, The Only Story
“I think there’s a different authenticity to memory, and not an inferior one. Memory sorts and sifts according to the demands made on it by the rememberer.”
“Though sometimes, first love cauterises the heart, and all any searcher will find thereafter is scar tissue.”
“But there is panic and pandemonium waiting to break out inside all of us, of this I am convinced. I’ve seen it roar out among the dying, as a last protest against the human condition and its chronic sadness.”
“In love, everything is both true and false; it’s the one subject on which it’s impossible to say anything absurd.”
― Julian Barnes, The Only Story
“An English silence—one in which all the unspoken words are perfectly understood by both parties—prevailed. I got into my bed and wept. The matter was never referred to again.”
“Love means never having to say you’re sorry (on the contrary, it frequently means doing just precisely that).”
“Because once you had been through certain things, their presence inside you never really disappeared.”
“The cure for sex is marriage; the cure for love is marriage; the cure for infidelity is divorce; the cure for unhappiness is work; the cure for extreme unhappiness is drink; the cure for death is a frail belief in the afterlife.”
― Julian Barnes, The Only Story
“You realize that tough love is also tough on the lover.”
“You see—I hope you never get there yourself—but some of us get to the point in life where we realise that nothing matters. Nothing fucking matters.”
“He sometimes asked himself a question about life. Which are truer, the happy memories, or the unhappy ones? He decided, eventually, that the question was unanswerable.”
“Once bitten, twice shy; twice bitten, forever shy.”
― Julian Barnes, The Only Story
“And this is how I would remember it all, if I could. But I can’t.”
“There were two ways of looking at life;or two extremes of viewpoint, anyway, with a continuum between them. One proposed that every human action necessarily carried with it the obliteration of every other action which might have been performed instead; life therefore consisted of a succession of small and large choices, expressions of free will, so that the individual was like the captain of some paddle steamer chugging down the mighty Mississipi of life. The other proposed that it was all inevitability, that pre-history ruled, that a human life was no more than a bump on a log which was itself being propelled down the mighty Mississipi, tugged and bullied, smacked and weedled, by currents and eddies and hazards over which no control was possible. Paul thought it did not have to be one or the other. He thought a life – his own, of course – could be lived first under the dispensation of inevitability, and later under the dispensation of free will. But he also realized that retrospective reorderings of life are always likely to be self-serving.”
“It’s a condition of our mortality. We have codes of manners to allay and minimise it, jokes and routines, and so many forms of diversion and distraction. But there is panic and pandemonium waiting to break out inside all of us, of this I am convinced. I’ve seen it roar out among the dying, as a last protest against the human condition and its chronic sadness. But it is there in the most balanced and rational of us. You just need the right circumstances, and it will surely appear. And then you are at its mercy. The panic takes some to God, others to despair, some to charitable works, others to drink, some to emotional oblivion, others to a life where they hope that nothing serious will ever trouble them again.”
“We’re leaving,” I told her one July afternoon.
“We? You and I? Where are we going, young Master Paul? Do you have your belongings tied up in a red-spotted handkerchief on a stick?”
― Julian Barnes, The Only Story
مطالعه بیشتر
دانلود
www.bibliofile.ir
راهنمای دانلود
راهنمای خرید:
لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
پسورد تمامی فایل ها www.bibliofile.ir است.
در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
در صورتی که این فایل دارای حق کپی رایت و یا خلاف قانون می باشد ، لطفا به ما اطلاع رسانی کنید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دانلود کتاب رمان انگلیسی فقط یک داستان از جولیان بارنز | The Only Story by Julian Barnes” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.