کتاب «قتل راجر آکروید» The Murder of Roger Ackroyd داستانی کارآگاهی از آگاتا کریستی، نویسندهی شناخته شدهی انگلیسی است که اولین بار در ژوئن ۱۹۲۶ توسط William Collins, Sons در انگلستان منتشر شد. این اثر سومین رمانی است که هرکول پوآرو Hercule Poirot، کارآگاه تخیلی بلژیکی بهعنوان کارآگاه اصلی داستان حضور دارد.
Download The Murder of Roger Ackroyd by Agatha Christie
معرفی و دانلود نسخه انگلیسی کتاب قتل راجر آکروید نوشته آگاتا کریستی
نام انگلیسی کتاب:
The Murder of Roger Ackroyd
نام فارسی کتاب:
قتل راجر آکروید
نویسنده:
آگاتا کریستی
Agatha Christie
کتاب «قتل راجر آکروید» The Murder of Roger Ackroyd داستانی کارآگاهی از آگاتا کریستی، نویسندهی شناخته شدهی انگلیسی است که اولین بار در ژوئن ۱۹۲۶ توسط William Collins, Sons در انگلستان منتشر شد. این اثر سومین رمانی است که هرکول پوآرو Hercule Poirot، کارآگاه تخیلی بلژیکی بهعنوان کارآگاه اصلی داستان حضور دارد. در سال ۲۰۱۳ این داستان از سوی انجمن نویسندگان داستانهای جنایی انگلیس British Crime Writers’ Association بهعنوان بهترین رمان جنایی که تاکنون به نگارش درآمده است، انتخاب شد. کتاب «قتل راجر آکروید» یکی از شناختهشدهترین و جنجالیترین رمانهای «کریستی» است که بهنوبهی خود از پیچوتاب خلاقانهای برخوردار است. این کتاب از سوی هوارد هایکرافت Howard Haycraft در لیست تأثیرگذارترین رمانهای جنایی که تاکنون نوشته شده است، قرار گرفته و در زندگینامهی کوتاه کریستی بهعنوان شاهکار این نویسنده معرفی شده است. آگاتا کریستی این اثر را طی چندین فصل به نگارش درآورده است که عبارتاند از:
- دکتر شپارد سرمیز صبحانه
- مردی که کدو پرورش میداد
- شام در فرنلی
- قتل
- خنجر تونسی
- شغل همسایه من
- بازرس راگلان کاملاً مطمئن است
- حوض ماهیهای قرمز
- خدمتکار
- ملاقات با هرکول پوآرو
- پر غاز
- جفری ریموند
- بازی ماژونگ
- پارکر
- چارلز کنت
- خانم راسل
- آگهی روزنامه
- داستان اورسولا
- جلسه کوچک هرکول پوآرو
- داستان رالف پیتون
- حقیقت
- … و هیچ جز حقیقت
خلاصه داستان قتل راجر آکروید نوشته ی آگاتا کریستی
در بخشهایی از ترجمه فارسی کتاب قتل راجر آکروید میخوانیم
به دنبال گفتگویی که شرحش را آوردم، به نظرم ماجرا وارد مرحله کاملاً تازهای شده بود. وانگهی میتوان آن را به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم کرد: بخش اول از مرگ آکروید در شب جمعه تا دوشنبه بعد را دربر میگیرد. در تمام این مدت من لاینقطع نزد پوآرو بودم. هر چیزی را که او میدید من هم میدیدم و میکوشیدم تا فکرش را بخوانم. اکنون میدانم که در این کار موفق نشدم. گرچه کارآگاه هر چیزی را که پیدا کرد به من هم نشان داد – مثلاً آن انگشتری – اما از استنتاجهای منطقی و مهمش به من چیزی نگفت. طوری که بعدها فهمیدم، این رازداری یکی از جنبههای سرشتش بود. گاهی اطلاعات و پیشنهادهایی میداد، اما هرگز جلوتر نمیرفت.
تا دوشنبه شب، روایت من از ماجرا با دانستههای پوآرو تفاوتی نداشت. من واتسون این شرلوک هولمز بودم، اما بعد از آن راه ما جدا شد.
کارآگاه تنها عمل کرد. من از کارهایی که میکرد مطلع میشدم چون در کینگز آبوت چیزی مخفی نمیماند، اما از قبل چیزی به من نمیگفت. از این گذشته من هم اشتغالات خود را داشتم. وقتی به گذشته نگاه میکنم، چیزی که بیش از همه ذهنم را متوجه خود میسازد، وضعیت مغشوش آن دوران است. هرکسی میکوشید تا به کلید این معما دست یابد و میتوان گفت که همه داشتند روی یک «پازل» کار میکردند. اما تنها پوآرو بود که توانست تمام قسمتهای این پازل را بهدرستی کنار هم بچیند.
بعضی از اتفاقات، موقعی که به وقوع میپیوستند، به نظر میرسید که هیچ مفهومی ندارند، هیچ ربطی به قضیه ندارند؛ مثل ماجرای کفشهای سیاه. اما آن ماجرا بعدتر اتفاق افتاد… برای اینکه حوادث را به ترتیب وقوعشان شرح دهم، نخست باید صحبتی را که با خانم آکروید کردم بیان کنم.
چهارشنبه صبح خیلی زود فرستاد دنبالم. چنان شتابی داشت که فوری به راه افتادم؛ فکر میکردم او را در حال احتضار خواهم یافت.
خانم آکروید دراز کشیده بود. موقعیت ایجاب کرده بود که به این وضع تن بدهد. دست استخوانیاش را به طرفم دراز کرد و صندلیای را کنار تخت نشان داد. با روی خوشی که از طبیبان انتظار میرود، پرسیدم:
– کجایتان درد میکند؟
پاسخ داد:
– رمقی ندارم، هیچ رمقی برایم نمانده؛ به خاطر این ضربهای است که مرگ راجر بیچاره به من وارد آورد. شنیدهام که میگویند واکنش در برابر چنین مصیبتهایی خود را فوری نشان نمیدهد. بعدهاست که اثرش معلوم میشود.
از کتاب قتل راجر آکروید نوشته ی آگاتا کریستی
هیچ توجه کردهاید که وقتی به چیزی ایمان دارید و دلتان نمیخواهد دربارهاش حرف بزنید، با شنیدن آن از زبان کسی دیگر، با تمام قوا انکارش میکنید؟
با غیظ گفتم: – تو همیشه این طوری هستی! همین طور بیدلیل یک حرفی میزنی. خانم فرارز چرا باید خودکشی کند؟ یک زن بیوه، ثروتمند و هنوز جوان و کاملاً سالم که میتواند از زندگیاش لذت ببرد! پرت میگویی. – به هیچ وجه. حتماً متوجه شدهای که از شش ماه پیش به این طرف چقدر تغییر کرده بود؟ واقعاً آشفته و مضطرب بود. خودت هم همین حالا گفتی که نمیتوانست بخوابد.
با سردی پرسیدم: – تشخیص تو چیست؟ لابد رابطه عشقی نافرجام؟
خواهرم با شور و شوق گفت: – پشیمانی. – پشیمانی؟ – بله، وقتی به تو گفتم که شوهرش را مسموم کرده اصلاً حرف من را باور نکردی. حالا دیگر بیش از هر وقت دیگری به این مسئله ایمان دارم.
به اعتراض گفتم: – گمان نکنم حرفت منطقی باشد. اگر زنی مرتکب جرمی مثل قتل بشود، آن قدر خونسرد هست که از ثمرات آن قتل بهرهمند شود بدون آنکه احساساتی و پشیمان شود. – بعضی از زنها شاید بتوانند، اما خانم فرارز نه. او عصبی بود. نوعی برانگیختگی بیدلیل باعث شد تا خود را از شرّ شوهرش خلاص کند چون دیگر تحمل ناراحتی را نداشت… حتماً بودن با مردی مثل اَشلی فرارز نمیتواند بدون ناراحتی باشد
از کتاب قتل راجر آکروید نوشته ی آگاتا کریستی
قسمت هایی کوتاه از کتاب قتل راجر آکروید
- حقیقت، هرچقدر هم که زشت و تلخ باشد، در نظر جویندگانش، گرانبها و زیبا جلوه می کن
- عجیب است که، وقتی باوری پنهانی دارید که نمی خواهید وجودش را بپذیرید، گفتن آن توسط کسی دیگر باعث برانگیخته شدن آشوبی از انکار در شما می شود.
نکوداشت های کتاب قتل راجر آکروید
توضیحات نسخه انگلیسی کتاب The Murder of Roger Ackroyd نوشته ی Agatha Christie :
The Murder of Roger Ackroyd
Considered to be one of Agatha Christie’s most controversial mysteries, The Murder of Roger Ackroyd breaks all the rules of traditional mystery writing.
The peaceful English village of King’s Abbot is stunned. First, the attractive widow Ferrars dies from an overdose of veronal. Not twenty-four hours later, Roger Ackroyd—the man she had planned to marry—is murdered. It is a baffling, complex case involving blackmail, suicide, and violent death, a cast that taxes Hercule Poirot’s “little grey cells” before he reaches one of the most startling conclusions of his fabled career.
بخش ها و جملاتی از متن انگلیسی کتاب The Murder of Roger Ackroyd نوشته ی Agatha Christie :
The Murder of Roger Ackroyd Quotes
“The truth, however ugly in itself, is always curious and beautiful to seekers after it.”
“It is completely unimportant. That is why it is so interesting.”
“You should employ your little grey cells”
“It is odd how, when you have a secret belief of your own which you do not wish to acknowledge, the voicing of it by someone else will rouse you to a fury of denial.”
― The Murder of Roger Ackroyd
“Women observe subconsciously a thousand little details, without knowing that they are doing so. Their subconscious mind adds these little things together—and they call the result intuition.”
“I have no pity for myself either. So let it be Veronal. But I wish Hercule Poirot had never retired from work and come here to grow vegetable marrows.”
“Oh! money! All the troubles in the world can be put down to money—or the lack of it.”
“Fortunately words, ingeniously used, will serve to mask the ugliness of naked facts.”
― The Murder of Roger Ackroyd
“The things young women read nowadays and profess to enjoy positively frighten me.”
“I demand of you a thousand pardons, monsieur. I am without defence. For some months now I cultivate the marrows. This morning suddenly I enrage myself with these marrows. I send them to promenade themselves – alas! not only mentally but physically. I seize the biggest. I hurl him over the wall. Monsieur, I am ashamed. I prostrate myself.”
“It is completely unimportant,” said Poirot. “That is why it is so interesting,” he added softly.”
“always bear in mind that the person who speaks may be lying”
― The Murder of Roger Ackroyd
“What one does not tell to Papa Poirot he finds out.”
“There’s no doubt about what the man’s profession has been. He’s a retired hairdresser. Look at that moustache of his.”
“My sister continued: ‘What did she die of? Heart failure?’
‘Didn’t the milkman tell you that?’ I inquired sarcastically.
Sarcasm is wasted on Caroline. She takes it seriously and answers accordingly.
‘He didn’t know,’ she explained.”
“Things are simple as a rule”
― The Murder of Roger Ackroyd
“Every new development that arises is like the shake you give to a kaleidoscope—the thing changes entirely in aspect.”
“The motto of the mongoose family, so Mr Kipling tells us, is: ‘Go and find out.’ If Caroline ever adopts a crest, I should certainly suggest a mongoose rampant. One might omit the first part of the motto. Caroline can do any amount of finding out by sitting placidly at home.”
“One can press a man as far as one likes—but with a woman one must not press too far. For a woman has at heart a great desire to speak the truth. How many husbands who have deceived their wives go comfortably to their graves, carrying their secret with them! How many wives who have deceived their husbands wreck their lives by throwing the fact in those same husbands’ teeth! They have been pressed too far. In a reckless moment (which they will afterwards regret, bien entendu) they fling safety to the winds and turn at bay, proclaiming the truth with great momentary satisfaction to themselves.”
“You seem to know a hell of a lot about everything, you little foreign cock duck.”
― The Murder of Roger Ackroyd
منابع:
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- پسورد تمامی فایل ها www.bibliofile.ir است.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- در صورتی که این فایل دارای حق کپی رایت و یا خلاف قانون می باشد ، لطفا به ما اطلاع رسانی کنید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.