در جستجوی چیکا

بازدید: 251 بازدید
زمان مطالعه: 9 دقیقه

معرفی کتاب در جستجوی چیکا نوشته میچ آلبوم

در جستجوی چیکا نوشته میچ آلبوم

چه خواهیم خواند:

در جستجوی چیکا داستان کودکی شش ساله به نام چیکا است. وقتی چیکا کوچک بوده اتفاقی وحشتناک می‌افتد. یک زلزلهٔ وحشتناک در هائیتی می‌آید، زلزله‌ای بود که در ۳۲ ثانیه سه درصد مردم کشور را از بین برد، ساختمان‌ها فرومی‌ریزند و دفاتر را ویران می‌کند. خانه‌های مردم را در یک لحظه به ویرانه‌ای تبدیل کرد. دود و گردوخاک همه‌جا را پُر می‌کند. افراد جانشان را از دست دادند و زیر آوارها مدفون شدند. بسیاری از آنها تا چند هفته پیدا نشدند. پوستشان را غباری خاکستری‌رنگ پوشانده بود. هرگز تعداد کشته‌شدگان مشخص نشد.

این حادثهٔ تلخ روی جزیره‌ای اتفاق افتاد که رخ‌دادن تراژدی در آن هرگز یک استثنا نیست. هائیتی، دومین کشور فقیر دنیاست. تاریخی سخت و دردناک دارد و مرگ‌های زیادی را با فاصله‌های کم به خود دیده است.

آقای میچ به هائیتی آمده است و مسوول یک یتیم خانه شده است. او مراقب بچه‌ها است و از بین آن‌ها کودکی به نام چیکا برای او بسیار جالب است پس تصمیم می‌گیرد درباره او کتاب بنویسد. چیکا با سوال‌هایش نویسنده را هم به چالش می‌کشد. 

در جست‌ و جوی چیکا؛ دوران خوش خانواده مواجهۀ توأمان خوشبختی در عین فلاکت، و امید در عین ناامیدی است. آیا عشق می‎تواند در برابر بی‌مروتی این جهان، تکیه‎گاهی فراهم آورد؟ آن هم عشق به کودکی که قرار نیست در این دنیا بماند. به راستی مرگ تا چه اندازه در عشق تنیده شده است؟ «چیکا» کودکی است که حتی وقتی چشم از جهان فروبسته، از اندیشیدن دربارۀ عشق ناپدری‌اش دست نمی‌کشد. در جست‌وجوی چیکا، کتابی است دربارۀ زندگی.

خلاصه‌ای داستان در جستجوی چیکا:

پیدا کردن چیکا داستان دختری کوچک به نام چیکا را روایت می کند، کسی که در یکی از فقیرترین کشورهای دنیا، یا به طور دقیق تر در دومین کشور فقیر دنیا متولد شد، از زلزله جان سالم به در برد و بعد از اینکه مادرش را هنگام تولد برادر کوچکش از دست داد به یتیم خانه سپرده شد. یتیم خانه ای که میچ در سال ۲۰۱۰ افتتاح کرده بود. چیکا مدت زیادی در این دنیا زندگی نکرد، زیرا به بیماری سختی مبتلا بود که این فرصت را از او گرفت. دخترک سال آخر زندگی اش را در خانه ی میچ سپری کرد و حضورش به ایجاد یک خانواده ی حقیقی منجر شد. او وجود پربرکتی داشت و هر روز چیزی به دیگران هدیه می کرد، حتی اگر این هدیه تنها یک لبخند بود.

در جستجوی چیکا نوشته میچ آلبوم-Finding Chika by Mitch Albom

نکوداشت‌های کتاب در جستجوی چیکا:

– نقطه قوت روایت این خاطرات ساده و تاثیرگذار این است که عشق هیچ محدودیتی ندارد و نباید با قومیت، مذهب، تحصیلات و پول مانع آن شد. داستانی بسیار رسا و ملایم. (بررسی‌های کرکوس)

– این کتاب، داستانی دلخراش اما نشاط‌آور می‌باشد که گواهی بر شجاعت و انگیزه کودکان و همچنین قدرت عشق است. (مجله کتابخانه)

جملاتی از کتاب در جستجوی چیکا:

بچه‌ها حواس ما را از کارهای مهم‌تر پَرت نمی‌کنند. آن‌ها خودشان مهم‌ترین کار هستند. (دکتر جان ترینر)


بدبیاری شاخ و دم ندارد. (ضرب‌المثل هائیتیایی)

بخش هایی از کتاب در جستجوی چیکا:

اوت سال ۲۰۱۳ است. سه سال است که یتیم‌خانه را اداره می‌کنم. آبِ تمیز، غذای خوب و بچه‌های جدید زیادی داریم و درحالی‌که بسیاری از مسائل در هائیتی برایم هنوز شکل رازگونه دارند، هر ماه که به اینجا می‌آیم بسیاری از آنها برایم روشن می‌شود.

هواپیمایمان در فرودگاه پورتو پرنس به زمین می‌نشیند. از بخش کنترل پاسپورت می‌گذرم. یک گروه نوازنده در حال نواختن آهنگ خوشامدگویی است. از پله‌برقی پایین می‌آیم. طبق معمول پله‌برقی کار نمی‌کند.

الن چارلز، مدیر اهل هائیتی مجموعهٔ ما، پای پله‌ها ایستاده است (او دیگر با همهٔ کسانی که در فرودگاه کار می‌کنند آشنا شده است.) چمدان‌ها را برمی‌داریم و از سالن خارج می‌شویم. مردانی که بر پیشانی‌شان عرق نشسته چمدانم را می‌گیرند: «سلام آقا، اجازه دهید کمکتان کنم.» از میان جمعیت می‌گذریم و به اتومبیل می‌رسیم. درحالی‌که میان ترافیک سنگین حرکت می‌کنیم، آثار خرابی ناشی از زلزلهٔ سه سال پیش را می‌بینم. زباله‌ها روی هم انباشته شده‌اند، بعضی از آنها در آتش می‌سوزند. یک بُز آزاد و رها، یک سگ، حفره‌هایی که می‌توانند یک اتومبیل را ببلعند و سرانجام نگهبان یتیم‌خانه که در را روی ما باز می‌کند. از در عبور می‌کنیم.

درِ اتاقم را باز می‌کنم و تمام دنیا تغییر می‌کند.

صدای قیل‌وقال بچه‌ها را می‌شنوم که به‌سمت من می‌دوند. آنها را چیکا جوئن، که چند هفته‌ای از آمدنش می‌گذرد، هدایت می‌کند. بقیه فریاد می‌زنند: «آقای میچ!» اما چیکا هنوز مرا به‌خوبی نمی‌شناسد. او همچنان تلاش می‌کند که نفر اول باشد. بچه‌ها از سر و کول من بالا می‌روند. چیکا دستش را بلند می‌کند تا او را از روی زمین بردارم. من هم این کار را می‌کنم. اغلب این سؤال را از خودم می‌پرسم که یک بچه چقدر باید کسی را بخواهد تا حاضر شود به آغوش او پناه ببرد.

«حالت چطور است چیکا جوئن؟»

او جواب نمی‌دهد. زبان انگلیسی را ابداً نمی‌داند


می‌دانم بی‌معناست که تولد و مرگ هم‌زمان و در یک بستر صورت خارجی پیدا کند، اما این اتفاق افتاد چیکا. پس از آن حادثه تو تا مدت‌ها از خانواده‌ات دور ماندی. هِرزولیا تو را با خودش برد. گفت مادرت او را به‌عنوان مادرخواندۀ تو انتخاب کرده است. مدعی بود مادرت به او گفته است: «اگر مُردم، تو باید سرپرستی کودک مرا بر عهده بگیری.» او هم همین کار را کرد. پدرت مخالفت نکرد. او هیچ‌کدام از فرزندانش را پیش خود نگه نداشت. شاید از مرگ مادرت فلج شده بود و نمی‌دانست که چه باید بکند.

به هر صورت بزرگ‌ترین خواهرت، موریل، نزد خاله‌اش رفت. سرپرستی خواهر دومت، میرلاندا، را یکی از دوستان خانواده قبول کرد. برادر تازه تولدیافته‌ات، مویز، با دایی‌اش بزرگ شد. ‌دایی‌ات با همسرش در خانه‌ای تنگ و کوچکی زندگی می‌کردند.

تو را هم هرزولیا، زن قدرتمندی که مادرت را به شدت دوست داشت، پیش خود برد. پس از تدفین مادرت او یک روز تمام گریه کرد. او دو دست از لباس‌هایت را هم برداشت. شما سوار یک اتوبوس شدید.

آن دو دست لباس تنها وسایلی بودند که از خانۀ اولت به تو رسید چیکا. می‌دانم چیز زیادی نیست. فقط می‌توانم بگویم خداوند تو را دوست داشت و نگذاشت بیش از این به یاد گذشته‌ات بیفتی. مادرت را در یک گور دسته‌جمعی دفن کردند. نشانی از او به یادگار نماند که بتوانی گاهی به او سر بزنی یا برایش دعا کنی. هرچند هرجا که باشی می‌توانی دعا کنی. این را خوب می‌دانی.


«در جستجوی چیکا» بازی همیشگی‌مان بود، بازی‌ای که چیکا همیشه دوست داشت. وقتی صدای باز شدن در را می‌شنید، زیر پتو یا زیر میز آشپزخانه پنهان می‌شد. باید با فریاد اورا صدا می‌کردیم، آن‌قدر که نشان دهیم از گم شدنش در اضطرابیم…


می خواهم درباره صدایت بنویسم چیکا، چون زیاد به آن فکر می کنم و همیشه در گوشم هست. هر بچه ای یک ویژگی دارد که وقتی او را می بینی، آن ویژگی سریعا به چشم می آید، مثل موی فرفری یا خنده ی مخصوص. وِیژگی تو هم صدایت بود که به خوبی شخصیتت را منعکس می کرد. صدایت مدام مثل آفتاب پرست رنگ عوض می کرد. در طول روز، بم و بلند؛ شب ها خوش نوا و لطیف؛ کمی گرفته و خش دار در صبح. طوری که بعضی اوقات با خانم جنین در خلوتمان به شوخی می گفتیم: «نکند چیکا سیگاری شده و خبر نداریم؟» وقتی با بی میلی با ما موفقت می کردی صدایت کشیده می شد: «بللللللهههه.» وقتی هم چیزی باب میلت نبود یک «چرا»ی بریده ادا می کردی. «ببخشید» گفتنت مثل صدای ناله ی یک پری بود. وقتی هم در بازی برنده می شدی صدایی مثل صدای طاووس درمی آوردی (یادم می آید منچ بازی می کردیم و وقتی برنده شدی مدام با آن صدای مخصوصت تکرار می کردی: «تمام، خداحافظ» که حرص آدم را درمی آورد). صدای تو برای موسیقی آفریده شده بود چیکا. صدای قدرتمندی داشتی و معمولا غروب ها برای خودت چیزی زمزمه می کردی. یک بار خانم جنین به تو در پوشیدن لباس خوابت کمک می کرد و در حالی که سرت را از یقه ی لباس بیرون می آوردی ترانه ی «عشق» از نت کینگ کول را می خواندی که در یک سریال تلویزیونی شنیده بودی. عبارت آخر ترانه را در حالی خواندی که دستانت را مثل آغوش باز کرده و سرت را طوری به عقب داده بودی که نگاهت به سقف بود. انگار در حال اجرای یک کنسرت بزرگ هستی و هزاران نفر برایت دست می زنند. صدایت مثل بادنما بود و برایمان مشخص می کرد که هوای حالت چگونه است. وقتی به سمت نیویورک پرواز می کردیم خیلی حرف می زدی و صدایت شنیده می شد. سوال های زیادی از من می پرسیدی، با مهماندار خوش و بش می کردی، و از عدد بیست شمارش معکوس می کردی تا وقتی هواپیما به زمین نشست. هنگامی که می خواستیم از هواپیما پیاده شویم مردی که پشت سرمان نشسته بود گفت: «ببخشید آقا می خواستم بگویم که دخترتان صدای خیلی قشنگی دارد.»


چیکا روی فرش اتاقم دراز کشیده است. به پشت می‌غلتد. با انگشتانش بازی می‌کند.
صبح زود که هنوز هوا کاملاً روشن نشده است به اینجا می‌آید. گاه با خود یک اسباب‌بازی یا چند عدد ماژیک می‌آورد. گاهی هم چیزی با خود ندارد-تنهای تنهاست. پیژامۀ آبی‌رنگی را می‌پوشد که بالای آن اسم کارتون «اسب کوچک من» و پایینش تصویر چند ستاره چاپ شده است. چیکا عاشق این بود که صبح‌ها پس از مسواک‌زدن، لباس‌هایی را که به رنگ جوراب و پیراهنش بیایند بپوشد…


هیچ وقت در مورد جاه طلبی به تو هشدار نداده بودم چیکا! اما در طول زندگی یاد گرفتم که جاه طلبی چیزی است که می تواند به تدریج تو را از پا دربیاورد.مثل ابری که در امتداد خورشید حرکت می کند تا وقتی که به خاطر تعقیب خورشید خودش از بین می رود.

فهرست داخلی کتاب در جستجوی چیکا:

آغاز
درس ۱: از تو حمایت می‌کنم
درس ۲: زمان تغییر می‌کند
درس ۳: احساس حیرت
درس ۴: کودک سرسخت
درس ۵: وقتی هم بچه‌های شما هستند و هم نیستند
درس ۶: وقتی ازدواجی، خانواده‌ای را شکل می‌دهد
درس ۷: آنچه ما حمل می‌کنیم
پایان

دانلود کتاب در جستجوی چیکا

از طریق این لینک می توانید نسخه انگلیسی کتاب در جستجوی چیکا را دانلود نمایید.

مطالعه بیشتر