جادو سوژهی دوستداشتنی بسیاری از نویسندگان سراسر جهان است. دنیا با جادو چگونه میشد؟ اگر جادو میتوانست اثر مستقیمش را برهمهچیز بگذارد میتوانست تاریخ را به شکلی عجیب تغییر دهد؟ اگر قدرتهای جادویی میتوانستند سرنوشت انسان را معین کنند الان با چه وضعیتی رو به رو بودیم؟ سوزانا کلارک نویسندهی توانمند انگلیسی در کتاب جاناتان استرنج و آقای نورل بخشی از تاریخ را تحتتاثیر جادو قرار داده و یک کتاب لذتبخش و خواندنی نوشته است.
در زمان شروع قرن نوزدهم، دو جادوگر بسیار متفاوت در انگلستان ظهور می کنند و تاریخ این کشور را تغییر می دهند. در سال ۱۸۰۶ و در بحبوحه ی جنگ های ناپلئون در خشکی و دریا، اکثر مردم بر این عقیده اند که جادو برای مدت هاست که از انگلستان رخت بربسته است-تا این که مردی منزوی به نام آقای نورل، پرده از قدرت هایش برمی دارد و یک شبه به فردی مشهور تبدیل می شود. خیلی زود پس از این اتفاق، جادوگری دیگر خودنمایی می کند: مردی جوان، جذاب و بی باک به نام جاناتان استرنج. او شاگرد نورل شده و این دو با هم به نیروهای درحال جنگ با فرانسه می پیوندند. اما استرنج با گذشت زمان، بیشتر و بیشتر درگیر دیوانه وارترین و خطرناک ترین جادوها می شود و رابطه اش با نورل و تمام چیزهای باارزش زندگی اش را به خطر می اندازد.
جاناتان استرنج و آقای نورل اثر سوزانا کلارک:
جاناتان استرنج و آقای نورل (Jonathan Strange & Mr Norrell ) اولین بار سال ۲۰۰۴ منتشر شد. این کتاب نوعی تاریخ جایگزین است که در قرن نوزدهم و در انگستان اتفاق میافتد. داستان کتاب همزمان با جنگهای ناپلئون اتفاق میافتد. داستان بر این اساس است که جادوگری زمانی در انگلیس وجود داشته اما از بین رفته و حالا با دو نفر بازگشته است: جاناتان استرنج و آقای گیلبرت نورل. رمان انگلیسی جاناتان استرنج وآقای نورل دربارهی رابطهی این دو مرد، هویت انگلیسی مرزهای بین عقلانیت و ضدعقلانیت، ریشههای فرهنگی شمال و جنب انگلستان و … است و همهی اینها را کنار هم بررسی میکند.
سبک رمان جاناتان استرنج و آقای نورل به ادبیات قرن نودهم در انگلستان شبیه است و احساسی مانند رمانهای جین آستین و چارلز دیکنز در مخاطب ایجاد میکند. کلارک کتابش را با جزئیات بسیار زیادی نوشته است و بیش از دویست پاورقی برای آن گذاشته است.
کتاب جاناتان استرنج و آقای نورل موفقیتهای زیادی را برای خوانندهاش در پی داشت. این کتاب که خانم سوزانا کلارک که ده سال برای نوشتنش زحمت کشیده است طوفانی در دنیا به راه انداخت، بیش از چهار میلیون نسخه فروش داشت و در رده سوم پرفروشترین کتابهای نیویورک تامیز قرار گرفت و یکی از نامزدهای جایزهی من بوکر در سال ۲۰۰۴ بود. جاناتان استرنج و آقای نورل در نهایت سال ۲۰۰۵ جایزهی هوگو را بهدست آورد. از روی کتاب جاناتان استرنج و آقای نورل سریالی هم در سال ۲۰۱۵ ساخته شد که استقبال بسیار خوب منتقدان و طرفدارن را در پی داشت.
داستان کتاب جاناتان استرنج و آقای نورل
در ۱۸۰۶ انگلستان از سختی های تحریم و جنگ ناپلئون بناپارت رنج میکشد و بیشتر مردمان باور دارند جادو در انگلستان دیگر از بین رفته است تا وقتی آقای نورل از هارت فو ابی قدرت های چشمگیر خودش را عیان میسازد و یک شبه تبدیل به سلبرتی میشود از طرفی جادوگری دیگر در انگلستان ظهور میکند جاناتان استرنج جوان تر و خوش چهره تر و با دل و جراتی بیشتر از آقای نورل استرنج شاگرد آقای نورل میشود و هردو دست در دست همدیگر به نبرد فرانسویان می روند استرنج مشعوف غریب ترین وحشی ترین جادو ها میشود و در این میان رابطه ی دوستانه و همکاری اش با نورل را فدا میکند جاناتان استرنج و آقای نورل در ۳۱ کشور جهان در فهرست پر فروش ترین کتاب جای گرفته و هم اکنون یک کلاسیک مدرن محسوب میشود بی بی سی امریکا نسخه ی سریالی آن را در ۲۰۱۵ میلادی عرضه کرد.
این رمان در حقیقت یک سهگانه است که در قالب یک جلد منتشر شده. سه کتاب این سهگانه عبارت از «آقای نورِل»، «جاناتان استرنج» و «جان آکسگلاس» هستند. جان آکسگلاس، شاه افسانهای انگلستان شمالی است که در قرن دوازدهم از سرزمین پریان به بریتانیا آمد و قلمرو خود را تاسیس کرد.
در آن زمان بریتانیا مجموعهای از کشورهای مختلف بود و این کشورها، به طور کلی به انگلستان شمالی و جنوبی تقسیم میشدند و هرکدام نام خود را داشتند. افسانهها میگویند او ۳۰۰ سال سلطنت کرد و بعد عازم سفری شد، از انگلستان خارج شد و دیگر بازنگشت. مردمان انگلستان شمالی، همچنان منتظر بازگشت شاه خود هستند. این شاه را با عنوانهایی مانند شاه سیاه و شاه زاغی خطاب میکنند. او بچهای بیش نبود که توسط پریان از خانه پدریاش ربوده شد و به این سرزمین برده شد. سرزمین پریان، سرزمینی افسانهای است که از گذشتههای دور در روایتهای فولکلوریک انگلستان، ایرلند و اسکاتلند جا خوش کرده است. قصهها، رمانها و حکایتهای گوناگونی در مورد این سرزمین نوشته شده است.
نگاه سوزانا کلارک به سرزمین پریان، یا به قول خود، آن سرزمینِ دیگر، نگاهی متمایز است. او رمان خود را نه در قالب یک اثر ساده، بلکه بر سبک چارلز دیکنز و رمانهای قرن نوزدهم، به شکل یک رمان فکاهی نوشته است. نویسنده خود در کتاب دخالت میکند و بعضی جاها، نظر شخصی خودش را از زبان نویسنده مینویسد. در عین حال، دیدگاههای شخصیتهای گوناگون در کتاب بیان میشوند و این دیدگاهها اغلب در تضاد با هم هستند.
نویسنده نگاهی ویژه به شخصیتهایش دارد، سعی میکند تا آنها را آنطور که هستند جلوه بدهد. با آنها شوخی میکند و آنها را دست میاندازد. شخصیتهایش را بالا میکشد و بعد به آنها به شکل یک احمق تمامعیار نگاه میکند. همچنین اثر به شکل یک رمان تاریخی نوشته شده است و لبریز از ارجاع به کتابها، شخصیتها و داستانهایی است که بعضاً در هیچ کجای دیگری خارج از این رمان دیده نمیشوند، بعضاً بخشی از ادبیات فولکوریک بریتانیای کبیر هستند.
در رمان بیشتر از ۱۰۰ زیرنویس آمده است و این زیرنویسها، بخشی از اثر هستند. بعضی از آنها در قالب یک داستان کوتاه نوشته شدهاند و برخی از آنها توضیحاتی در توضیح مسائل مطرحشده در رمان هستند و به راحتی میتوانند خواننده را گیج کنند تا اینکه به او آگاهی بیشتری ببخشند. زبان این اثر، زبانی متمایز است.
خوانش «جاناتان استرنج و آقای نورِل» کار سادهای نیست. یک منتقد ادبی آمریکایی در مورد این رمان گفته بود «شاید خواندن نیمی از رمان، سه ماه وقت شما را بگیرد، اما مابقی آن را سهروزه خواهید خواند.»
چرا باید کتاب جاناتان استرنج و آقای نورل را بخوانیم؟
جاناتان استرنج و آقای نورل یک رمان عجیب و خواندنی است. رمانی پر از جزئیات و لحظات هیجانانگیز که نویسنده با حوصلهای بیحد و حصر آن را نوشته است و تمام صحنهها را به شکلی درآورده که هنگام خواندن کتاب احساس میکنید مشغول قدم زدن در انگلستان قرن نوزدهم هستید. این کتاب جذاب اثری عالی برای کسانی است که هم به ادبیات کلاسیک علاقهمندند و هم داستانهای تخیلی را میپسندند.
جوایز کتاب جاناتان استرنج و آقای نورل:
جایزه
سال
نتیجه
جایزه ادبی من بوکر
۲۰۰۴
در فهرست طولانی
جایزه ادبی کاستا
۲۰۰۴
در فهرست نهایی
جایزه کتاب اول گاردین
۲۰۰۴
در فهرست نهایی
جایزه بهترین رمان سال مجله تایمز
۲۰۰۴
برنده
جوایز کتاب بریتانیا (جایزه ادبیات داستانی)
۲۰۰۵
در فهرست نهایی
جایزه نبیولا برای بهترین رمان
۲۰۰۵
نامزد
جایزه ادبی هوگو برای بهترین رمان
۲۰۰۵
برنده
جایزه جهانی فانتری برای بهترین رمان
۲۰۰۵
برنده
جایزه لوکس برای بهترین رمان اول
۲۰۰۵
برنده
جایزه اسطوره ای برای ادبیات بزرگسالان
۲۰۰۵
برنده
جوایز کتاب بریتانیا برای تازه وارد سال
۲۰۰۵
برنده
نکوداشت های کتاب جاناتان استرنج و آقای نورل:
Clarke’s imagination is prodigious, her pacing is masterly.
قوه ی تخیل کلارک، شگفت انگیز و ضرب آهنگ داستان هایش استادانه است.
New York Times
Right now all we really need to do is open to chapter one and start reading, with mounting excitement.
تمام کاری که اکنون باید بکنیم این است که بخش اول کتاب را باز کنیم و با هیجانی فزاینده، شروع به خواندن کنیم.
Washington Post
An absorbing tale of ambition and mortal conflict steeped in folklore and legend.
داستانی گیرا درباره ی جاه طلبی و نبردی مرگ بار، آمیخته با داستان های قومیتی و افسانه ای.
Kirkus Reviews
جملات کتاب جاناتان استرنج و آقای نورل
لرد ولینگتون از استرنج پرسید: «آیا یک جادوگر می تواند کسی را از طریق جادو بکشد؟» استرنج اخمی کرد. به نظر می رسید که از این سوال خوشش نیامده است. استرنج درنهایت گفت: «فکر کنم یک جادوگر بتواند، اما یک شخص محترم هرگز نمی تواند این کار را بکند.
او خرقه ای به رنگ طوفان، سایه و باران به تن کرد و گردنبندی از قول های عمل نشده و افسوس به گردن آویخت.
او برای اولین بار فهمید که جهان به هیچ وجه احمق نیست، بلکه صرفا منتظر کسی است که با او به زبانی که می فهمد، حرف بزند.
بخشی از کتاب جاناتان استرنج و آقای نورل :
دو سوار در یک روز تابستانی سال ۱۸۰۹، جاده خاکی روستایی در ویلت شایر را پیش میرفتند. آسمان به رنگ آبی درخشان و با رنگهایی عمق گرفته بود و زیر این آسمان و در میان انعکاسهای کدر نور درخشان خورشید، انگلستان در سایههایی تاریک، عرض و طول گرفته بود. شاه بلوط هندی غول آسایی بر جاده سر خم کرده بود و دریاچهای از سایههای مشکی تیره ساخته بود و در آن هنگام که دو سوار به این سایه رسیدند، سایه آنها را درون خویش هورت کشید، طوری که هیچچیزی به جز صداهایشان از بیرون احساس نمیشد.
یکی از سوارها گفت:«… و چقدر وقت خواهد برد تا شما احتمال انتشار آن را بررسی کنید؟ خودتان میدانید که باید این احتمال را بررسی کرد. من مسئله را تماما در نظر گرفتهام و باور دارم اولین وظیفهی هر جادوگر مدرنی در این است که اثری به زیور طبع آراسته سازد.. شگفت زده هستم که نورل هنوز چیزی منتشر نکرده است.»
دیگری جواب داد:«به جرات میگویم او هم به وقت خویش این کار را خواهد کرد. در مورد انتشار اثر خودم، چه کسی آرزوی خواندن چیزی دارد که من نوشته باشم؟ این روزها، وقتی نورل هر هفته اعجابی تازه عرضه میکند، نمیتوانم فرض کنم که کار و فعالیت یک جادوگر صرفا تئوریک گرا، بتواند توجه چندانی را جلب خود کند.»
صدای اول پاسخ گفت:«اوه! شما چقدر متواضع هستید. شما نباید همه چیز را به دست نورل واگذارید. نورل نمیتواند تمام کارها را به سرانجام برساند.»
صدای دوم آه کشید: «اما او میتواند. این کار را هم میکند.»
دیدار با رفقای قدیمی، چه کار دلنشینی است! اینان آقایان هانی فوت و سِگان داس بودند. هرچند چرا آنان را سوار بر اسب یافتهایم؟ این مدلی از ورزش است که هم من و هم شما بر رویش توافق داریم که نه شایسته این دو است و نه هیچکدام از این دو مرتب آن را انجام میدهند، آقای هانی فوت بسیار مسن شده است و آقای سِگان داش بسیار مسکین.