معرفی و دانلود کتاب Amerika: The Man Who Disappeared نوشته Franz Kafka
نام آلمانی کتاب:
Der Verschollene
نام های انگلیسی کتاب:
Man who Disappeared Amerika The Missing Person Lost in America
نام های فارسی کتاب:
مردی که ناپدید شد آمریکا آمریکا مفقودالاثر
نویسنده:
فرانتس کافکا Franz Kafka
ترجمه به انگلیسی:
RITCHIE ROBERTSON
معرفی و دانلود کتاب “Amerika: The Man Who Disappeared” نوشته فرانتس کافکا
“آمریکا: مردی که ناپدید شد” (Amerika: The Man Who Disappeared)، رمانی ناتمام اما تأثیرگذار از نویسندهی شهیر چکتبار، فرانتس کافکا (Franz Kafka) است. این رمان که با نام آلمانی “Der Verschollene” و نام های انگلیسی “Man who Disappeared”، “Amerika”، “The Missing Person” و “Lost in America” نیز شناخته میشود، داستانی پر از اضطراب و سرگردانی است که با نبوغ خاص کافکا، تصویری از بیگانگی و پوچی زندگی مدرن ارائه میدهد. این اثر توسط ریچی رابرتسون (Ritchie Robertson) به انگلیسی ترجمه شده است.
“آمریکا: مردی که ناپدید شد”: اودیسهی ناامیدانهی کارل روسمن
داستان “Amerika” با ورود کارل روسمن، نوجوانی شانزده ساله و اروپایی، به نیویورک آغاز میشود. او به دلیل رسوایی ناشی از رابطهاش با خدمتکار خانهشان و باردار شدن او، توسط والدینش از آلمان به آمریکا فرستاده شده است. کارل در کشتی با یک آتشانداز آشنا میشود که او نیز شرایط سختی را تحمل کرده و با مهربانی با کارل رفتار میکند. این احساس همدوستی در کارل رشد میکند و او میخواهد به آتشانداز کمک کند.
به طور اتفاقی، کارل در نیویورک با مردی آشنا میشود که درمییابد عموی اوست، سناتور یاکوب. عمویش سعی میکند به این نوجوان کمک کند، اما کارل پس از مدتی از عمویش جدا میشود و با دو شخصیت دیگر آشنا میگردد: رابینسون و دولامارش، دو جویای کار که یکی ایرلندی و دیگری فرانسوی است. این دو، پول کارل را میدزدند، غذایش را میخورند، لباسهایش را میفروشند و به گونهای کاملاً طنزآمیز رفتاری دارند که گویا کارل به آنها بدهکار نیز هست!
کارل از آنها جدا میشود و در هتلی به عنوان آسانسورچی مشغول به کار میشود، تا اینکه رابینسون او را پیدا میکند و باعث میشود کارل کارش را از دست بدهد. گویا دولامارش که با زنی ثروتمند ازدواج کرده، این نقشه را کشیده تا از کارل به عنوان خدمتکار خانم استفاده کند. کارل که با رابینسون به محل اقامت دولامارش میرود، به زودی خود را خدمتکار خانم برونلدا مییابد. اما این بار نیز فرار کرده و به تئاتر اکلاهاما رفته و در آنجا نام خود را به نیگرو تغییر داده و به عنوان کارگر فنی استخدام میشود.
“آمریکا” با این پایان ناتمام، تصویری از سرگردانی، بیگانگی و تلاش بیوقفهی فرد برای یافتن جایگاهی در دنیایی بزرگ و بیتفاوت ارائه میدهد. این رمان، هرچند متفاوت از آثار پختهتر کافکا است، اما نشانههای بارز سبک و مضامین او، همچون پوچی، بوروکراسی آزاردهنده، و احساس گناه نامعلوم، در آن به چشم میخورد.
بخشها و جملاتی از کتاب “آمریکا” ( با ترجمه فارسی):
-
“So then you’re free?’ ‘Yes, I’m free,’ said Karl, and nothing seemed more worthless than his freedom.”
- “پس آزاد شدی؟” “بله، آزادم،” کارل گفت، و هیچ چیز بیارزشتر از آزادیاش به نظر نمیرسید.
-
“It’s impossible to defend oneself in the absence of goodwill.”
- “در غیاب حسن نیت، دفاع از خود غیرممکن است.”
-
“He looked sadly down at the street, as though it were his own bottomless sadness.”
- “با غم به خیابان خیره شد، گویی که آن غم بیانتهای خودش بود.”
-
“In the morning and in the evening and at night in his dreams, this street was filled with constantly bustling traffic, which seen from above seemed like a continually self-replenishing mixture of distorted human figures and of the roofs of all sorts of vehicles, constantly scattered by new arrivals, out of which there arose a new, stronger, wilder mixture of noise, dust, and smells, and, catching and penetrating it all, a powerful light that was continually dispersed, carried away, and avidly refracted by the mass of objects that made such a physical impression on one’s dazzled eye that it seemed as if a glass pane, hanging over the street and converging everything, were being smashed again and again with the utmost force.”
- “صبح و عصر و شب در رویاهایش، این خیابان مملو از ترافیک پرجنبوجوش بود، که از بالا به نظر میرسید ترکیبی دائماً خودتجدیدشونده از پیکرهای انسانی تحریفشده و سقف انواع وسایل نقلیه است که دائماً توسط تازهواردان پراکنده میشدند، و از آن ترکیبی جدید، قویتر، وحشیتر از سروصدا، گرد و غبار و بوها برمیخاست، و همهی اینها را دربرگرفته و نفوذ میکرد، نوری قدرتمند که پیوسته پخش میشد، از بین میرفت و با اشتیاق توسط تودهی اشیا شکسته میشد که چنان تأثیر فیزیکی بر چشم خیرهی فرد میگذاشت که گویی یک صفحهی شیشهای که بر فراز خیابان آویزان بود و همه چیز را به هم میپیوست، بارها و بارها با حداکثر نیرو خرد میشد.”
-
“After all, one does not laugh at senator’s nephew at the first opportunity that presents itself.”
- “بالاخره که آدم در اولین فرصت به خواهرزادهی سناتور نمیخندد.”
-
“Karl, oh my Karl!’ she cried, as if by gazing at him she were confirming her possession, while Karl saw absolutely nothing and felt uncomfortable in the warm bedding that she seemed to have piled up specially for his benefit.”
- “‘کارل، اوه کارل من!’ او گریه کرد، گویی با خیره شدن به او، مالکیتش را تأیید میکرد، در حالی که کارل مطلقاً چیزی نمیدید و در رختخواب گرمی که او به نظر میرسید مخصوصاً برای راحتی او انباشته بود، احساس ناراحتی میکرد.”
-
“He had vented all his woes and now they might as well see the few rags that covered his body, after which they could carry him away.”
- “او تمام غمهایش را بیرون ریخته بود و حالا آنها میتوانستند آن چند پاره لباسی را که بدنش را پوشانده بود ببینند، پس از آن میتوانستند او را با خود ببرند.”
-
“DEAR NEPHEW, As you will already have realized during our much too brief companionship, I am essentially a man of principle. That is unpleasant and depressing not only to those who come in contact with me, but also to myself as well. Yet it is my principles that have made me what I am, and no one can ask me to deny my fundamental self. Not even you, my dear nephew.”
- “خواهرزادهی عزیز، همانطور که در طول همراهی بسیار کوتاه ما قبلاً متوجه شدهاید، من ذاتاً مردی با اصول هستم. این نه تنها برای کسانی که با من در تماس هستند، بلکه برای خودم نیز ناخوشایند و افسردهکننده است. با این حال، این اصول من است که مرا به آنچه هستم تبدیل کرده، و هیچکس نمیتواند از من بخواهد که خود بنیادیام را انکار کنم. حتی تو هم، خواهرزادهی عزیزم.”
-
“’I see,’ said Karl, staring at the quickly emptying basket and listening to the curious noise which Robinson made in drinking, for the beer seemed first to plunge right down into his throat and gurgle up again with a sort of whistle before finally pouring its flood into the deep.”
- “‘میفهمم،’ کارل گفت، به سبد در حال خالی شدن خیره شد و به صدای کنجکاوانه ای که رابینسون هنگام نوشیدن ایجاد میکرد گوش داد، زیرا آبجو به نظر میرسید ابتدا به ته گلوی او فرو میرود و با نوعی سوت دوباره به بالا میغرغرد قبل از اینکه سرانجام سیل خود را به عمق بریزد.”
-
“The smoke from Mr Green’s cigar, a present from Pollunder, of a thickness that his father would occasionally affirm existed, but had probably never witnessed with his own eyes, spread throughout the room, and carried Green’s influence into nooks and corners in which he would personally never set foot.”
- “دود سیگار آقای گرین، هدیهای از پولوندر، با غلظتی که پدرش گاهی اوقات وجود آن را تأیید میکرد، اما احتمالاً هرگز با چشمان خود ندیده بود، در سراسر اتاق پخش شد و نفوذ گرین را به گوشه و کنارهایی برد که او شخصاً هرگز پا به آنها نمیگذاشت.”
-
“As Karl Rossmann, a poor boy of sixteen who had been packed off to America by his parents because a servant girl had seduced him and got herself with child by him, stood on the liner slowly entering the harbour of New York, a sudden burst of sunshine seemed to illumine the Statue of Liberty, so that he saw it in a new light, although he had sighted it long before. The arm with the sword rose up as if newly stretched aloft, and round the figure blew the free winds of heaven.”
- “هنگامی که کارل روسمن، پسر فقیر شانزدهسالهای که والدینش او را به آمریکا فرستاده بودند زیرا یک خدمتکار او را اغوا کرده و از او فرزندی باردار شده بود، روی کشتی اقیانوسپیما ایستاده بود و به آرامی وارد بندر نیویورک میشد، ناگهان پرتو خورشید گویی مجسمهی آزادی را روشن کرد، به طوری که او آن را در نوری جدید دید، اگرچه مدتها قبل آن را دیده بود. بازوی شمشیردار گویی تازه به بالا کشیده شده بود، و دور پیکر بادهای آزاد آسمان میوزید.”
-
“Cautious in all things, Uncle Jacob advised Karl for the time being to take up nothing seriously. He should certainly examine and consider everything, but without committing himself. The first days of a European in America might be likened to a re-birth, and though Karl was not to worry about it unduly, since one got used to things here more quickly than an infant coming into the world from the other side, yet he must keep in mind that first judgments were always unreliable and that one should not let them prejudice the future judgments which would eventually shape one’s life in America. He himself had known new-comers, for example, who, instead of following these wise precepts had stood all day on their balconies gaping down at the street like lost sheep. That was bound to lead to bewilderment! The solitary indulgence of idly gazing at the busy life of New York was permissible in anyone travelling for pleasure, perhaps even advisable within limits; but for one who intended to remain in the States it was sheer ruination, a term by no means too emphatic, although it might be exaggerated.”
- “عمو یاکوب که در همهچیز محتاط بود، به کارل توصیه کرد که فعلاً هیچ چیز را جدی نگیرد. او باید همه چیز را بررسی و در نظر بگیرد، اما بدون اینکه خود را متعهد کند. روزهای اول یک اروپایی در آمریکا را میتوان به تولد دوباره تشبیه کرد، و اگرچه کارل نباید بیش از حد نگران آن باشد، زیرا اینجا فرد سریعتر از نوزادی که از سوی دیگر وارد دنیا میشود به چیزها عادت میکند، با این حال باید به خاطر داشته باشد که قضاوتهای اول همیشه ناموثق هستند و نباید اجازه داد که آنها بر قضاوتهای آیندهای که در نهایت زندگی فرد را در آمریکا شکل میدهند، تأثیر بگذارند. او خودش تازهواردانی را میشناخت، مثلاً، که به جای پیروی از این توصیههای حکیمانه، تمام روز را روی بالکنهایشان ایستاده و مانند گوسفندان گمشده به خیابان خیره شده بودند. این قطعاً به سردرگمی منجر میشد! لذت تنها از تماشای بیکارانهی زندگی پرجنبوجوش نیویورک برای هر کسی که برای تفریح سفر میکند مجاز است، شاید حتی در حدودی توصیه شود؛ اما برای کسی که قصد ماندن در ایالات متحده را دارد، این صرفاً تباهی است، اصطلاحی که به هیچ وجه بیش از حد تأکیدی نیست، اگرچه ممکن است اغراقآمیز باشد.”
چرا “Amerika: The Man Who Disappeared” را بخوانیم؟
“آمریکا” از آن دسته رمانهایی است که با وجود ناتمام ماندن، دیدگاه خاص کافکا به جهان و پیچیدگیهای وجود انسان را به خوبی نشان میدهد. این کتاب، کاوشی در مضامین بیگانگی، تنهایی، عدم درک و پوچی تلاشهای فردی در برابر یک سیستم بزرگ و ناشناخته است. سفر کارل روسمن در آمریکا، هرچند سورئال و پر از اتفاقات غیرمنطقی به نظر میرسد، اما بازتابی از تجربهی بسیاری از مهاجران و افرادی است که در تلاش برای یافتن جایگاه خود در دنیایی جدید و ناآشنا هستند. این اثر برای علاقهمندان به ادبیات مدرن، فلسفه و روانشناسی، تجربهای تأملبرانگیز خواهد بود.
با دانلود کتاب Amerika: The Man Who Disappeared نوشته فرانتس کافکا، به دنیای سرگردان کارل روسمن سفر کنید و با یکی از اولین آثار این نابغهی ادبی آشنا شوید.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- پسورد تمامی فایل ها www.bibliofile.ir است.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- در صورتی که این فایل دارای حق کپی رایت و یا خلاف قانون می باشد ، لطفا به ما اطلاع رسانی کنید.
هنوز هیچ نقد و بررسی وجود ندارد.