آگاتا کریستی (Agatha Christie) در کتاب جنایت خفته (Sleeping Murder) از شیوهی خاص خود برای شرح اتفاقات داستان استفاده میکند؛ قتلی اتفاق میافتد و برای حل معما سراغ جزئیات زندگی شخصیتهای داستان در گذشته و کنارهم قرار دادن سرنخها میرود. کریستی در رمان جنایت خفته که آخرین جلد از مجموعهی خانم مارپل است؛ از زبان راوی، داستانش را در زمانهای مختلف طرح میکند و بعد از طرح داستان ، در بستر گفتوگوهای میان شخصیتها دلیل جنایت را جستومیکند.
Download Sleeping Murder by Agatha Christie
معرفی و دانلود نسخه انگلیسی کتاب جنایت خفته از آگاتا کریستی
نام انگلیسی :
Sleeping Murder :Miss Marple’s Last Case
نام فارسی:
جنایت خفته
نویسنده:
Agatha Christie
آگاتا کریستی
انتشارات:
harper
انتشارات هارپر
نوع کتاب الکترونیکی:
ایپاب EPUB
درباره ی نسخه انگلیسی کتاب جنایت خفته از آگاتا کریستی :
ادبیات داستانی جنایی، سبکی در ادبیات است که ژانر ادبی پلیسی، معمایی و رازآلود زیرمجموعههای آن هستند. نگارش قصهای درست با چینش مبهم اما دارای ساختار دقیق که مخاطب را به هیجان بیاورد و به معماهای طرح شده پاسخ کوبنده و غیرمنتظره بدهد، کار راحتی نیست. دستمایهی این سبک ادبی گاه تخیلات ذهن نویسنده است و گاه بر اساس اتفاقات و جنایتهای واقعی. آثار زیادی در ادبیات جنایی وجود دارند که به متنهای سطحی و مبتذل تبدیل شدهاند؛ چرا که نوشتن این داستانها علاوه بر خلاقیت نوشتن، نیازمند هوش بالایی است. نویسنده در تمام مراحل داستان باید چند پله از مخاطب جلوتر باشد تا بتواند حس تعلیق را در خواننده زنده کند و موفق به غافلگیری او شود. آگاتا کریستی، خالق شخصیتهای مارپل و پوآرو، «ریموند چندلر» و «آرتور کانن دویل»، خالق شخصیت «شرلوک هلمز» پرچمداران ادبیات جنایی در جهان هستند.
معرفی کتاب های جدید در پیج اینستاگرام بیبلیوفایل
دربارهی رمان جنایت خفته؛ پایان مجموعه کتاب خانم مارپل
آگاتا کریستی (Agatha Christie) در کتاب جنایت خفته (Sleeping Murder) از شیوهی خاص خود برای شرح اتفاقات داستان استفاده میکند؛ قتلی اتفاق میافتد و برای حل معما سراغ جزئیات زندگی شخصیتهای داستان در گذشته و کنارهم قرار دادن سرنخها میرود. کریستی در رمان جنایت خفته که آخرین جلد از مجموعهی خانم مارپل است؛ از زبان راوی، داستانش را در زمانهای مختلف طرح میکند و بعد از طرح داستان ، در بستر گفتوگوهای میان شخصیتها دلیل جنایت را جستومیکند.
حلاصه داستان نسخه انگلیسی کتاب جنایت خفته :
گواندا رید و شوهرش جایلز رید که سه ماه است ازدواج کردهاند تصمیم دارند از نیوزلند به انگلستان بروند. جایلز که دارد کارهایش را در نیوزلند تمام میکند، گواندا را پیشاپیش میفرستد که خانه مناسبی در انگلستان پیدا کند. گواندا به ویلای کوچکی متعلق به دوره ویکتوریا به نام هیلساید برمیخورد که برای فروش گذاشته شده و این ویلا را میخرد. بعد از خرید ویلا اتفاقات عجیبی برای گواندا رخ میدهد و او چیزهایی را در ویلا کشف میکند که انگار قبلا از وجودشان خبر داشته. دری مخفی شده در بخشی از خانه، طرحی از کاغذ دیواری که حالا زیر کاغذ دیواریهای جدید ویلا مخفی شده و….
گویاندا از این اتفاقات ترسیده و نگران میشود. تصمیم میگیرد مدتی از خانه دور شود به همین دلیل به دعوت ریموند وست و همسرش جوآن که از دوستان جایلز هستند به لندن میرود. گواندا به اتفاق میزبانانش و خاله ریموند که پیرزن جالبی به نام جین مارپل است به تماشای نمایشنامهای به نام دوشس دالفی میروند. اما در صحنه پایانی نمایش وقتی یکی از بازیگران جملهای را بر زبان می آورد گواندا یکباره فریادی میکشد و از سالن بیرون میرود….
«جنایت خفته» آخرین رمان خانم مارپل است که از کریستی منتشر شد. کریستی “جنایت خفته را تقریبا زمانی نوشت که «پرده» را به نگارش درآورد، یعنی در طی سالهای جنگ جهانی دوم که واقعا نگران بود در حملات هوایی ارتش آلمان جانش را از دست بدهد. کریستی نسخه دستنویس این رمان را هم مثل «پرده» که درباره پوآرو بود نزد بانکی به امانت گذاشت و تا سه دهه بعد در بانک بود. در «جنایت خفته» از شیوه روایی خاصی استفاده شده که کریستی در رمانهای دیگرش هم استفاده کرده بود، یعنی شرح قتلی که در گذشته اتفاق افتاده و حل معمای آن قتل با نگاه به حوادث سالهای دور و کنار هم قرار دادن سرنخهای مختلف.
در بخشهایی از متن فارسی کتاب جنایت خفته میخوانیم:
هرچه میدانم میگویم عزیزم. کلوین مدتی در حالت عصبی به سر می برد. او پیش من آمد و گفت که کابوسهای مختلفی میبیند. او میگفت که این رؤیاها همیشه مثل هم هستند و به یک جا ختم میشوند، خفه کردن هلن. سعی کردم که به ریشهی مشکل بپردازم. حتما این اوهام حاصل درگیریهای دوران کودکیاش بوده است. پدر و مادرش حتما زوج خوشبختی نبودند. خوب، به تمامش نمیپردازم. برای یک پزشک جالب خواهد بود. به کلوین پیشنهاد کردم که با یک روانپزشک متخصص مشورت کند، اما او توجهی نکرد، فکر می کرد که تمام این حرفها بیهوده است. فکر میکردم که او و هلن زندگی خوبی ندارند. اما او هرگز راجع به آن حرفی نمی زد و من هم دوست نداشتم که از آنها سؤال کنم. مسئله وقتی بالا گرفت که او یک روز عصر به خانهی ما آمد. جمعه بود. یادم میآید که من تازه از بیمارستان به خانه رسیده بودم و او در اتاق انتظار منتظر من بود. حدود یک ربع به یک بود. به محض رسیدن من به داخل اتاق سرش را بالا گرفت و گفت:
من هلن را کشتم.
به حرفهایش زیاد اهمیت نمیدادم. فکر میکردم تمامش خیالات است. لیلی هیچوقت دنبال حقایق ساده نمیرفت. خیلی لاطائلات برایم تعریف میکرد. راجع به اینکه آقای خانه، خانمش را کشته و احتمالا جسد را در زیرزمین گذاشته و یک دختر فرانسوی که از پنجره به بیرون نگاه میکرده و چیزهایی و یا کسانی را دیده. به او گفتن، عزیز جان به خارجیها توجه نکن همهشان دروغگویند، مثل ما نیستند. وقتی زیادی حرف میزد، دیگر به حرفهایش گوش نمیدادم چون که از کاه کوه میساخت. لیلی از جنایات زیاد هم بدش نمیآمد. همیشه روزنامهی ساندی نیوز را میگرفت که دربارهی قاتلین مشهور مطلب مینوشت. کلهاش از این چیزها پر بود و دوست داشت فکر کند در خانهای زندگی میکرده که در آن قتلی اتفاق افتاده، خوب فکر میکرد با این فکرها به کسی صدمه نمیزند. اما وقتی نظر مرا راجع به آگهی پرسید، به او گفتم «بیخود دنبال دردسر نرو.» اگر به حرف من گوش کرده بود، حالا زنده بود.
یک ماه گذشته بود و گوئندا به هیل ساید اسباب کشی کرده بود. اسباب و اثاثیه جایلز از انبار بیرون آمد و در خانه جدید مستقر شده بود. وسایل قدیمی که کیفیت خوبی داشتند. گوئندا یکی دو تا از قفسههای بسیار بزرگ را فروخت، اما بقیه کاملا مناسب بود و با خانه هماهنگ. میزهای کوچک و قشنگی که از خمیر کاغذ درست شده بودند و طرحهایی که از قصر و گل سرخ نقاشی شده بود. میزهای کار سوزندوزی قشنگ و کوچکی که همراه یک کیسه ابریشمی آلبالویی رنگ بود.
هرکول پوارو با دقت و ستایشگری ویژه ای به زن جوان نگریست که وی را به درون اتاق راهنمایی کرده بود. در نامه ای که آن زن نوشته بود هیچ نکته یا مقوله جالب توجه یا آشکاری دیده نمی شد. در آن نامه تقاضا کرده بود که یک قرار ملاقات به وی داده شود ولی نگفته بود که درباره چه چیزی می خواهد صحبت کند. نامه کاملا کوتاه بود و داد و ستدگرانه و به قول معروف کاسبکارانه ی استواری دستخط، نشان می داد که کارلا لومارشان زن جوانی است. اکنون آن زن حی و حاضر مقابل پوارو قرار داشت. زنی بلند قد، لاغر اندام، جوان و بیست و چند ساله و از آن گونه زن هایی که آدم هوس می کند دو بار به او نگاه کند. لباسش خوب بود، کتی خوشدوخت و گران بها با دامنی زیبا و پشمین، و مویی زیبا و آراسته داشت، با پیشانی چهار گوش، بینی کوتاه و حساس و چانه ای استوار. روی هم رفته زنی کاملا سرزنده بود و همین سرزندگی اش بود که بیش از زیبایی اش توجه را به خود جلب می کرد. هرکول پوارو تا پیش از آمدن آن زن، اندوهگین و افسرده دل بود ولی اکنون خود را قبراق، زنده و هوشیار می یافت. همینطور که پیش آمد با او احوالپرسی کند متوجه شد که زن با آن چشمان خاکستری تیره اش با توجه و دقت ویژه ای به وی می نگرد …
توضیحات کتاب Sleeping Murder نوشته ی Agatha Christie :
In Agatha Christie’s classic, Sleeping Murder, the indomitable Miss Marple turns ghost hunter and uncovers shocking evidence of a perfect crime.
Soon after Gwenda moved into her new home, odd things started to happen. Despite her best efforts to modernize the house, she only succeeded in dredging up its past. Worse, she felt an irrational sense of terror every time she climbed the stairs.
In fear, Gwenda turned to Miss Marple to exorcise her ghosts. Between them, they were to solve a “perfect” crime committed many years before
در بخشهایی از نسخه انگلیسی کتاب جنایت خفته (Sleeping Murder) میخوانیم:
Sleeping Murder Quotes
“Jealousy, you know, is usually not an affair of causes. It is much more-how shall I say?-fundamental than that. Based on the knowledge that one’s love is not returned. And so one goes on waiting, watching, expecting…that the loved one will turn to someone else.”
“Why the worst women should always attract the best men is something hard to fathom!”
― Sleeping Murder
“No,” said Miss Marple. “You believed what he said. It really is very dangerous to believe people. I never have for years.”
“It’s very dangerous to believe people, I haven’t for years.”
― Sleeping Murder
“Her words held all the pointed innuendo that elderly ladies are able to achieve with the minimum of actual statement.”
“Miss Marple was an attractive old lady, tall and thin, with pink cheeks and blue eyes, and a gentle, rather fussy manner. Her blue eyes often had a little twinkle in them.”
― Sleeping Murder
“I’ve been gossiping a little. In shops—and waiting for buses. Old ladies are supposed to be inquisitive. Yes, one can pick up quite a lot of local news.”
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- پسورد تمامی فایل ها www.bibliofile.ir است.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- در صورتی که این فایل دارای حق کپی رایت و یا خلاف قانون می باشد ، لطفا به ما اطلاع رسانی کنید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.