علی اکبر دهخدا در اواخر عمر به دوستی گفته بود من دعوی شاعری ندارم , اگر شعری گفته ام از روی تفنن بوده است ,ودوستانم در باب آنها قضاوت نمی کنند نمیدانم در واقع آنها را باید نظم خواندیا شعر ؟بدون شک این تردید از جانب کسی که طی سالها بخش عمده عمر خود را در مطالعه شعر فارسی به سر آورده است دیوانهای شاعران رابارها زیرورو کرده است برتعداد زیادی از آنها تعلیقات وملاحظات ادبی نوشته است مخصوصا از جانب کسی که در تصحیح قیاسی متون و ادراک لطایف اشارات اقوال قدما در عصر خویش قولش تقریبا حجت و قضاوتش غالبا مقبول شمرده می شده است جز تواضعی در خوریک محقق راستین محجوب وعاری از ادعا نیست وکیست که نداند تفاوت بین شعر واقعی وآنچه را در زمان ما مجرد نظم می خوانند کم کسی به خوبی او درک می کرد وباز کم کسی ویژگیهای شعر واقعی و دواعی و احوالی را که در وجود مرد سخن الهام برمی انگیزد وبه احساس وتخیل وتشبیه وتصویر تبدیل می گردد یا به صورت قصه و تمثیل درمی آید واحساس و اندیشه رابه تصویر واقعیت انسانی مبدل می نماید به خوبی او می شناخت .
“دهخدا شاعر یا استاد شعر؟ “
دهخدا: شاعر، استاد شعر، یا معمار فرهنگ؟
پای در شعر و سر در لغتنامه: بررسی جایگاه شعری علیاکبر دهخدا
علیاکبر دهخدا (۱۲۵۸-۱۳۳۴ خورشیدی)، نامی بلندآوازه در تاریخ فرهنگ و ادب معاصر ایران، بیشتر با شاهکار بینظیرش، «لغتنامه دهخدا»، شناخته میشود. اما آیا او را میتوان یک «شاعر» به معنای متعارف کلمه دانست؟ یا جایگاه او فراتر از صرفاً شاعری است و به مرتبه «استاد شعر» یا حتی «معمار زبان و فرهنگ» ارتقاء مییابد؟ این مقاله به تحلیل ظرافتهای جایگاه شعری دهخدا، تواضع او در قبال سرودههایش و نقش بیبدیلش در تحولات فکری و ادبی عصر خود میپردازد.
۱. تواضع یک محقق راستین: “دعوی شاعری ندارم!”
در اواخر عمر، علیاکبر دهخدا به یکی از دوستانش گفته بود: “من دعوی شاعری ندارم، اگر شعری گفتهام از روی تفنن بوده است و دوستانم در باب آنها قضاوت نمیکنند. نمیدانم در واقع آنها را باید نظم خواند یا شعر؟” این تردید، از جانب کسی که سالها عمر خود را صرف مطالعه و تعلیقهنویسی بر دیوان شاعران کرده، و در تصحیح متون و درک ظرایف شعر فارسی در عصر خود «حجت» شمرده میشده، چیزی جز تواضع یک محقق راستین و عاری از ادعا نیست.
او کسی بود که به خوبی تفاوت میان شعر واقعی (که محصول الهام، احساس، تخیل و تصویر است) و نظم مجرد (که صرفاً شامل وزن، قافیه و صنعت است، اما فاقد خیالانگیزی و شور) را درک میکرد. با این احاطه بینظیر بر شعر و نثر فارسی، که حتی او را از بنیانگذاران تجدد در هر دو مقوله میدانند، این فروتنی او ستودنی است. اشعار موزون دهخدا، با وجود ویژگیهای شعر واقعی، همچنان او را در تردید بین “شعر” و “نظم” نگه میداشت.
۲. کلام دهخدا: فراتر از نظم صرف، تصویرگر واقعیت
برخلاف برخی که ممکن است کلام موزون دهخدا را صرفاً نظم بدانند، باید گفت که اشعار او خیالانگیز بوده و بازآفرینی واقعیت را در خود دارد. او که به زبان قدما سخن میگفت و انس دیرینهای با آن داشت، توانست علاوه بر تصویرسازی مخیل، تصویر واقعیت انسانی را نیز در قالب قصه و تمثیل ارائه دهد.
دهخدا، مخاطب خود را نه تنها از میان عوام، بلکه از میان کسانی برمیگزید که با زبان شاعران گذشته آشنایی داشتند. این شیوه بیان، به او اجازه میداد تا در “جو آلوده به اغراض و محیط خفقانزده” عصر خود، پیامهای عمیق و انتقادی را با “رمز و اشارت خاص آن زبان نامأنوس” منتقل کند و از ایذای کژاندیشان در امان بماند.
۳. مراحل شاعری دهخدا: از “چرند و پرند” تا “لغتنامه”
زندگی و فعالیتهای دهخدا را میتوان به دو دوره عمده تقسیم کرد که هر یک جلوهای خاص از قریحه هنری او را نشان میدهد:
۳.۱. دوره جوانی: صدای طنز در “صور اسرافیل” (شاعر عامپسند)
در دوره جوانی و آغاز مشروطیت (حدود سال ۱۳۲۵ هجری قمری)، دهخدا با نام مستعار “دخو” (به معنی کدخدای ده در لهجه محلی قزوین و شخصیتی سادهلوح و شوخ در تهران آن زمان) در روزنامه “صور اسرافیل” به شهرت رسید. مقالات طنزآمیز و گزنده او تحت عنوان “چرند و پرند”، که تمام مفاسد شهر را هدف گرفته بود، دهخدا را به شاعری پرشور و باذوق معرفی کرد. او در این مقالات، با زبان ساده و نزدیک به فهم عوام، اما با عمق فکری و اجتماعی، به نقد استبداد، خرافات، جهالت و هرج و مرج پرداخت.
در این دوره، اشعاری مانند “آکبلای” و “یادآر” نیز به قلم او منتشر شد که نشاندهنده توانایی او در خلق اشعار عامپسند و تأثیرگذار بود. او در این دوران، خود را در صف شاعران محبوب زمانه (مانند ایرج میرزا، ملکالشعرا بهار، عارف قزوینی و سید اشرف گیلانی) قرار داد.
۳.۲. دوره پیری و انزوا: معمار زبان در “لغتنامه” و “امثال و حکم” (شاعر خاصپسند)
دهخدا در دورهای از عمر (عمدتاً پیری)، بیشتر برای جمعی معدود سخن گفت و به جای شهرت عام، به وظیفهای خطیرتر پرداخت. او با فهم اینکه کشور و قومش در آن ایام به چه چیزی بیشتر نیاز دارد – شاعری یا تحقیق در لغت و ادب – راه دوم را برگزید. وی با رهایی از “وسوسه جاذبهانگیز شهرت و قبول عام” که آن را در جوانی تجربه کرده بود، در خاموشی انزوا به کار سترگ “امثال و حکم” و بنای “لغتنامه” مشغول شد و “کاخ تازهای پی افکند که از باد و باران نیابد گزند.”
۴. دهخدا: نه تنها ادیب، بلکه مبارز و منتقد زمانه
دهخدا تنها یک ادیب یا لغتشناس نبود. او یک مبارز سیاسی و اجتماعی بود که از هفت سالگی یتیمی و غارت مختصر ارث پدری خود، عمق فساد و بیعدالتی را درک کرده بود. این تجربیات، به همراه تحصیلات در مدرسه علوم سیاسی و آشنایی با اندیشههای متفکرانی چون مونتسکیو (از طریق مطالعه و ترجمه “روحالقوانین”) و همنشینی با حاج شیخ هادی نجمآبادی (مجتهد روشنفکر و منتقد استبداد)، او را به سوی مبارزه با ظلم سوق داد.
۴.۱. طنز گزنده علیه استبداد و ریاکاری:
حتی در سالهای انزوای لغتنامه، دهخدا از طنز گزنده و تلخ خود دست نکشید. او با آثاری مانند مثنوی “انشاءالله گربه است” (تفسیری تمثیلگونه از یک مثل عامیانه) و “آب دندان بک” (که حال مظلومان و حاکمان بیعرضه را نقد میکند)، ریاکاری مدعیان تجدد و آزادی و نیز مدعیان قدس و طهارت را به باد انتقاد گرفت. زبان او، هرچند غریب و شامل تعبیرات قدما، او را از تعرض کژاندیشان حفظ میکرد، اما پیامش به سخنفهمان میرسید. این اشعار، در اوج خفقان بعد از قاجار، پرده از فساد و ظلم برداشت.
۴.۲. فریاد اعتراض در بحبوحه بحرانهای ملی:
دهخدا در سالهای اشغال ایران توسط متفقین و در بحبوحه توطئه ۲۸ مرداد، که بسیاری از مبارزان سکوت اختیار کرده بودند، باز هم صدای اعتراضش را بلند کرد. او با قصه رمزآمیز “در چنگ دزدان” (با اشاره به نفتکشها و دزدان دریایی غرب)، هویت عاملان بیگانه را فاش ساخت و سکوت مردم و تسلیم توطئهگران داخلی را تقبیح کرد.
حتی در قضیه تجزیه آذربایجان، صدای اعتراض او با لحنی خطابی و غنایی، اما با زبانی فاخر و دشوار، به گوش میرسید: “ای مردم آزاده کجایید کجایید آزادگی افسرد بیابید بیابید”
۴.۳. نگرانی از جنگ و ستایش صلح:
در سالهایی که بوی تند باروت و نبرد، فضای جهان را آلوده بود و “سوداگران فتنهجوی ماورای بحار” مسابقه تسلیحاتی را گرمتر میکردند، دهخدا نگران آینده دنیا بود. او در یک غزل به سبک عطار و مولانا، با لحنی قاطع، به “بازرگانان مرگ” “نه” گفت: “ترا ای از خدا و مردمی برگشته بازرگان به عاجل جز به آتش سوختن کیفر نمیخواهم … چو برعشقست و بس بنیان و بیخ پایه هستی جدال و جنگ و جر و بحث و جوی و جر نمیخواهم”
۵. میراث دهخدا: از قریحه شعری تا کاخ لغتنامه
با وجود تمام این سرودهها و قریحه شعری جوشان، دهخدا خود را “شاعر” نمیخواند و معتقد بود که اشتغال به شعر برای او “تفنن” بوده است. اما این “تفنن”، فرصتی بود برای “زبان در کام کشیده” او تا آلام و آمال، فکر و احساس خود را در قالب “شعر واقعی” بریزد. او با استفاده از قالبهای کهن، اما با روحی تازه و متناسب با عصر خود، به تصویرپردازی، خیالانگیزی و شورآفرینی میپرداخت.
قطعه معروف “لیسک او” (حلزون) که تصویری پرنگار از این حشره ارائه میدهد و یادآور رودکی است، نمونهای از ذوق طبیعتگرایی و تصویرپردازی اوست. این نشان میدهد که حتی کهنگی یا دشواری زبان شاعر، جوهر شعری او را از بین نمیبرد، بلکه تنها مخاطب او را محدود میسازد.
دهخدا در سالهای آخر عمر، که عمدتاً صرف مطالعه، تصحیح متون قدما و تدوین لغتنامه عظیمش شد، این شاهکار شگرف را نه برای اعتلای نام خود، بلکه “به خاطر ایران” بنیان نهاد، چرا که احساس میکرد کشورش به چنین اثری نیاز دارد. این کاخ عظیم، با وجود نقصهای احتمالی، نام او را در زبان فارسی جاودانه ساخت.
در نهایت، میتوان گفت علیاکبر دهخدا، بیش از آنکه صرفاً یک شاعر باشد، «استاد شعر» و «معمار فرهنگ و زبان» بود. او با دیدگاه عمیق و قریحه بینظیرش، هم به توسعه زبان فارسی کمک کرد و هم در بزنگاههای تاریخی، با زبانی ویژه و هوشمندانه، صدای اعتراض و بیداری جامعه بود.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- پسورد تمامی فایل ها www.bibliofile.ir است.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- در صورتی که این فایل دارای حق کپی رایت و یا خلاف قانون می باشد ، لطفا به ما اطلاع رسانی کنید.
هنوز هیچ نقد و بررسی وجود ندارد.