دانلود کتاب The City of Mist نوشته Carlos Ruiz Zafon

مجموعه داستان کوتاه انگلیسی

نویسنده:

کارلوس روئیث ثافون – Carlos Ruiz Zafon

نام فارسی:

شهر مه

ناشر:

HARPER – PERENNIAL

سال نشر:

۲۰۲۱

زبان:

انگلیسی

ترجمه به انگلیسی:

Lucia Graves

فرمت کتاب:

EPUB

درباره کتاب The City of Mist :

“مهارت روئیز زافون در داستان سرایی رویایی ژانر خاص خودش است.”

  USA Today

در این مجموعه داستان که پس از مرگ کارلوس رویز زافون، نویسنده ی کتاب های سایه باد و هزارتوی ارواح از پرفروشترین کتاب های نیویورک تایمز ، منتشر شده است ، یاز دیگر به کتاب خانه ی اسطوره ای بارسلون معروف به گورستان کتاب های فراموش شده بازگردید.

کارلوس رویز زافون، این مجموعه داستان را برای قدردانی از خوانندگان بی‌شماری که در سفر فوق‌العاده‌ای که با کتاب سایه باد داشتند و به او پیوستند، نوشته است.

کتاب The City of Mist شامل یازده داستان است که بیشتر آنها قبلاً هرگز به زبان انگلیسی منتشر نشده اند، این داستان ها شامل شخصیت‌هایی جذاب، موقعیت‌هایی منحصربه‌فرد و فضاهایی گوتیک هستند که یادآور چهارگانه محبوب او در گورستان کتاب‌های فراموش شده است.

داستان های کتاب The City of Mist  اسرارآمیز ، مخاطره آمیز و با حال و هوایی گرم هستند که همراه با شوخ طبعی و طنز  تکرار نشدنی زافون روایت می‌شوند.

پسربچه ای وقتی که متوجه میشود هدایای خلاقانه اش توجه زیبارویی جوانی را دلش را ربوده است به خود جلب می کند، تصمیم به نویسنده شدن میگیرد .

هزارتو سازی از قسطنطنیه به بارسلونا آلوده به طاعون می گریزد و قصد دارد کتابخانه ای بسازد که در برابر نابودی زمان غیرقابل نفوذ باشد. نجیب زاده ای عجیب سروانتس را وسوسه می کند تا کتابی بنویسد که شبیه هیچ کتاب دیگری نیست و هر صفحه از آن می تواند عمر زنی را که دوستش دارد طولانی کند. و یک معمار برجسته کاتالانی به نام آنتونی گائودی با اکراه موافقت می کند که از اقیانوس به نیویورک برود، سفری که سرنوشت یک شاهکار ناتمام را تعیین می کند.

این داستان‌ها و داستان‌های دیگر در شهر مه، تخیلی و فریبنده، جادوی مسحورکننده خالق درخشان خود را فرا می‌خوانند و ما را دعوت می‌کنند تا با او رویاپردازی کنیم.

لیست داستان های کتاب The City of Mist :

Blanca and the departure
Nameless
A young lady from Barcelona
Rose of fire
The prince of Parnassus
a Christmas tale
Alicia, at dawn
Men in grey
Kiss
Gaudí in Manhattan
Two-minute apocalypse

جملاتی از کتاب The City of Mist

“We don’t betray the ones that want to drown us, but the ones that reach out to us, if nothing, just because we don’t admit we owe them gratitude.”

“The minister’s gratitude had earned me a first-class ticket and the velvet sanctuary of a private compartment. Even in those dark days the last thing lost among professionals was courtesy.”

“Those were the days when Barcelona newspapers were steeped in reports warning that people were being killed in the streets. Unions for hired gunmen were doing well. Life was still as worthless as ever, but death had never been so cheap.”

“Then I smiled to myself and, although it was just for a few seconds, I became aware that for the first time in my life I was happy, and that after tasting that poison my existence would never be the same again.”

“Hunger, unlike Spaniards, has no pride and is brimming with perseverance,’ suggested Cervantes.”

“When she saw me her face lit up and she smiled, making me instantly forget the endless days of misery I’d spent trying to find her. I sat down next to her.”

“Every afternoon, when we parted, I walked back home dreaming about the moment when I would rescue her from that existence marked by absences, from that night visitor who scared her, from that pampered life that stole the light from her with every passing day. Every afternoon I told myself that I wasn’t going to forget her and that, so long as I remembered her, I’d be able to save her.”

مطالعه بیشتر