بودنبروکها Buddenbrooks اولین رمان توماس مان است که در ۱۹۰۱ منتشر شد. او نوشتن این رمان را در ۲۲ سالگی آغاز کرد و در ۲۶ سالگی به پایان رساند. بودنبروکها دربارهی زوال و فروپاشی خانوادهی ثروتمند بودنبروک است که در شهر لوبک، شهری که مان در آن زاده شده بود، به تجارت مشغولند. داستان وقایع چهار نسل این خانواده را دربرمیگیرد و شخصیتهای آن مابهازای بیرونی دارند. درونمایهی رمان بودنبروکها افول و زوال فرهنگی آلمان در آستانهی گذار از قرن نوزدهم به قرن بیستم است و نویسنده در آن جامعهی بورژوای آلمان قرن نوزدهم را در طول چندین دهه تصویر میکند. سبک جزئینگر مان در این رمان، که برایش جایزهی ادبیات نوبل ۱۹۲ ۹را به ارمغان آورد، بهخوبی مشهود است
Download Buddenbrooks by Thomas Mann
معرفی و دانلود نسخه انگلیسی کتاب بودنبروک ها از توماس مان
نام آلمانی کتاب:
Buddenbrooks: Verfall einer Familie
نام انگلیسی کتاب:
Buddenbrooks: The Decline of a Family
نام فارسی کتاب:
بودنبروک ها : زوال یک خاندان
نویسنده:
توماس مان
Thomas Mann
ترجمه از آلمانی به انگلیسی:
John e. Woods
درباره نسخه انگلیسی کتاب بودنبروک ها اثر توماس مان:
بودنبروکها Buddenbrooks اولین رمان توماس مان است که در ۱۹۰۱ منتشر شد. او نوشتن این رمان را در ۲۲ سالگی آغاز کرد و در ۲۶ سالگی به پایان رساند. بودنبروکها دربارهی زوال و فروپاشی خانوادهی ثروتمند بودنبروک است که در شهر لوبک، شهری که مان در آن زاده شده بود، به تجارت مشغولند. داستان وقایع چهار نسل این خانواده را دربرمیگیرد و شخصیتهای آن مابهازای بیرونی دارند. درونمایهی رمان بودنبروکها افول و زوال فرهنگی آلمان در آستانهی گذار از قرن نوزدهم به قرن بیستم است و نویسنده در آن جامعهی بورژوای آلمان قرن نوزدهم را در طول چندین دهه تصویر میکند. سبک جزئینگر مان در این رمان، که برایش جایزهی ادبیات نوبل ۱۹۲ ۹را به ارمغان آورد، بهخوبی مشهود است
در بخشهایی از ترجمه فارسی رمان بودنبروک ها می خوانیم:
《گفت: “توم” و توانست به صدای خود که میرفت در هقهق گریه خفه شود، استحکامی فروخورده و تاثرانگیز ببخشد. “اگر بدانی در این لحظه چه حالی دارم، اگر بدانی. زندگی با خواهر تو سازگار نبود، به من سخت گرفت. هر بلایی که فکر کنی سر من آمد. گناه من چه بود؟ اما من همه سختیها را تحمل کردم، بی آنکه ناامید بشوم. توم! قضیهی گرونلیش، پرمانهدِر، واینشنک. من ناامید نشدم، چون هر بار که به ارادهی خداوند زندگیام از هم میپاشید، در هم نمیشکستم، میدانستم جایی دارم، سرپناهی مطمئن، خانهای امن که میتوانم از نامرادیهای زندگی به آن پناه ببرم. حتا همین اواخر، وقتی همهچیز خراب شد و واینشنک به زندان افتاد، باز به همین خانه پناه آوردم. گفتم: مادر، اجازه هست بیایم پیش تو؟ بله، البته. توم، تو یادت میآید؟ وقتی بچه بودیم و جنگبازی میکردیم، همیشه نقطهای بود، محدودهای مشخص که در اوج درماندگی به آن پناه میبردیم. در آن محدوده کسی اجازه نداشت به کسی دستدرازی کند. آنجا میتوانستیم آرام و آسوده نفس تازه کنیم. در زندگی، خانهی مادر، این خانه، نقطهی امن من بود. توم، و حالا، حالا، فروش” …》
از کتاب بودنبروک ها نوشته ی توماس مان
توماس بودنبروک گفت: «چه موجهای بلندی. ببین چهطور در زنجیرهای بیپایان یکی بعد از دیگری بیهوده و عبث پیش میآیند و سر به ساحل میکوبند. با این همه، مثل هر چیز ساده و ضروریای آرامش بخش و تسلا دهندهاند. در این چند روز من دلبستهی دریا شدهام. شاید به دلیل دوری راه بود که بیشترها کوهستان را ترجیح میدادم. حالا دیگر شوق کوهستان در دلم نیست. به گمانم در کوهستان بترسم و خجل بشوم. کوهستان بیش از اندازه خودکامه، بینظم و متنوع است. شک ندارم که در کوهستان احساس حقارت میکنم. راستی کسانی که یکنواختی دریا را ترجیح میدهند، چه کسانی هستند؟»…!
از کتاب بودنبروک ها نوشته ی توماس مان
“در فاصله ی میان دو جنگ، یوهان خردسال … سرگرم بازیهای چهار و نیم سالگی خود بود. بازیهایی که هیچ آدم بالغی به معنا و مفهوم آن پی نمیبرد و از شیرینی آن خبر نداشت. … این بازیها بیش از هر چیز به تخیل بی آلایش، پرشور، نیرومند، دست نخورده و بی حد و مرز سنّ و سال بی دغدغهای نیازمند است که در آن زندگی هنوز قادر نیست به ما دست درازی کند، سنّ و سالی که در آن هنوز نه گناهی به گردن داریم و نه وظیفه ای، سنّ و سالی که در آن اجازه داریم ببینیم، بشنویم، بخندیم، شگفت زده شویم و رویا ببافیم، بی آن که دنیا هنوز از ما توقعی داشته باشد، سنّ و سالی که در آن کسانی که میخواهیم دوستشان بداریم، هنوز با بی صبری خود، آزارمان نمیدهند و در پی آن نیستند که با دیدن نخستین نشانهها و دلایل، اطمینان بیابند که در آینده به خوبی از عهده ی توقعات زندگی بر خواهیم آمد. اما طولی نخواهد کشید که زندگی با قدرت بی چون و چرای خود بر سرمان بتازد، آلوده مان کند، به راه مان بیاورد، دراز و کوتاه مان کند، تباه مان کند.”
از کتاب بودنبروک ها نوشته ی توماس مان
توضیحات انگلیسی کتاب بودنبروک ها :
Buddenbrooks, first published in Germany in 1901, when Mann was only twenty-six, has become a classic of modern literature.
It is the story of four generations of a wealthy bourgeois family in northern Germany facing the advent of modernity; in an uncertain new world, the family’s bonds and traditions begin to disintegrate. As Mann charts the Buddenbrooks’ decline from prosperity to bankruptcy, from moral and psychic soundness to sickly piety, artistic decadence, and madness, he ushers the reader into a world of stunning vitality, pieced together from births and funerals, weddings and divorces, recipes, gossip, and earthy humor.
In its immensity of scope, richness of detail, and fullness of humanity, buddenbrooks surpasses all other modern family chronicles. With remarkable fidelity to the original German text, this superb translation emphasizes the magnificent scale of Mann’s achievement in this riveting, tragic novel.
در بخشهایی از ترجمه انگلیسی رمان بودنبروک ها می خوانیم:
“Death was a blessing, so great, so deep that we can fathom it only at those moments, like this one now, when we are reprieved from it. It was the return home from long, unspeakably painful wanderings, the correction of a great error, the loosening of tormenting chains, the removal of barriers—it set a horrible accident to rights again.”
“Often, the outward and visible material signs and symbols of happiness and success only show themselves when the process of decline has already set in. The outer manifestations take time – like the light of that star up there, which may in reality be already quenched, when it looks to us to be shining its brightest.”
“His games have a deeper meaning and fascination that adults can no longer fathom and require nothing more than three pebbles, or a piece of wood with a dandelion helmet, perhaps; but above all they require only the pure, strong, passionate, chaste, still-untroubled fantasy of those happy years when life still hesitates to touch us, when neither duty nor guilt dares lay a hand upon us, when we are allowed to see, hear, laugh, wonder, and dream without the world’s demanding anything in return, when the impatience of those whom we want so much to love has not yet begun to torment us for evidence, some early token, that we will diligently fulfill our duties. Ah, it will not be long, and all that will rain down upon us in overwhelming, raw power, will assault us, stretch us, cramp us, drill us, corrupt us.”
― Buddenbrooks: The Decline of a Family
“…when life still hesitates to touch us, when neither duty nor guilt dares lay a hand upon us”
“Thomas Buddenbrook’s existence was no different from that of an actor – an actor whose lfe has become one long production, which but for a few hours for relaxation, consumes him unceasingly.”
“I bear within me the seed, the rudiments, the possibility of life’s capacities and endeavors. Where might I be, if I were not here? Who, what, how could I be, if I were not me, if this outward appearance that is me did not encase me, separating my consciousness from that of others who are not me? An organism—a blind, rash, pitiful eruption of the insistent assertion of the will. Far better, really, if that will were to drift free in a night without time or space, than to languish in a prison cell lit only by the flickering, uncertain flame of the intellect.”
“We are the bourgeoisie—the third estate, as they call us now—and what we want is a nobility of merit, nothing more. We don’t recognize this lazy nobility we now have, we reject our present class hierarchy. We want all men to be free and equal, for no one to be someone else’s subject, but for all to be subject to the law. There should be an end of privileges and arbitrary power. Everyone should be treated equally as a child of the state, and just as there are no longer any middlemen between the layman and his God, so each citizen should stand in direct relation to the state. We want freedom of the press, of employment, of commerce. We want all men to compete without any special privileges, and the only crown should be the crown of merit.”
― Buddenbrooks: The Decline of a Family
“He completely lacked any ardent interest that might have occupied his mind. His interior life was impoverished, had undergone a deterioration so severe that it was like the almost constant burden of some vague grief. And bound up with it all was an implacable sense of personal duty and the grim determination to present himself at his best, to conceal his frailties by any means possible, and to keep up appearances. It had all contributed to making his existence what it was: artificial, self-conscious, and forced—until every word, every gesture, the slightest deed in the presence of others had become a taxing and grueling part in a play.”
“There will always be men who are justified in this interest in themselves, this detailed observation of their own emotions; poets who can express with clarity and beauty their privileged inner life, and thereby enrich the emotional world of other people.”
― Buddenbrooks: The Decline of a Family
“Did we not, at the very moment of birth, stumble into agonizing captivity? A prison, a prison with bars and chains everywhere!”
“He was empty within. There was no stimulus, no absorbing task into which he could throw himself. But his nervous activity, his inability to be quiet,………had indeed taken the upper hand and become his master. It was something artificial, a pressure on the nerves, a depressant, in fact……This craving for activity had become a martyrdom, but it was dissipated in a host of trivialities.”
“They walked, and the long waves rolled and murmured rhythmically beside them; the fresh salty wind blew free and unobstructed in their faces, wrapped itself around their ears, and made them feel slightly numb and deliciously dizzy. They walked along in that wide, peaceful, whispering hush of the sea that gives every sound, near or far, some mysterious importance.”
“Death alone can make others respect our sufferings; and through death the most pitiable sufferings acquire dignity.”
― Buddenbrooks: The Decline of a Family
“What, she’s French?’ he repeats. And what do you suppose this tall dragoon says next?—‘An émigrée, you mean?’ he says. ‘But then she must be an enemy of philosophy!”
“There will always be men who are justified in this interest in themselves, this detailed observation of their own emotions; poets who can express with clarity and beauty their privileged inner life, and thereby enrich the emotional world of other people.”
“But then he came across a long chapter that he read from the first word to the last, with his lips tightly closed, his eyebrows pursed, concentrating—his face registering a total, almost deathlike look of earnest concentration—oblivious to every trace of life stirring around him. This chapter was entitled: “Concerning Death and Its Relation to the Indestructibility of Our Essential Nature.” He”
منابع :
توضیحات ،جملات و بخش های انگلیسی
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- پسورد تمامی فایل ها www.bibliofile.ir است.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- در صورتی که این فایل دارای حق کپی رایت و یا خلاف قانون می باشد ، لطفا به ما اطلاع رسانی کنید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.